jeudi, décembre 01, 2016

رژیم در حال غرق شدن در گند خودش، پاسدار صفوی غرق در هپروت تشکیل دولت جهانی اسلام به مرکزیت رژیم



رژیم در حال غرق شدن در گند خودش، پاسدار صفوی غرق در هپروت تشکیل دولت جهانی اسلام به مرکزیت رژیم


 

ایرج شکری
پاسدار یحیی رحیم صفوی، مشاور و دستیار عالی، رهبر نظام، همانکه در دوره اول ریاست جمهوری خاتمی، در مقام فرمانده کل سپاه پاسداران در یک سخنرانی ، عناصر جناح رقیب را بدون ذکر نام، تهدید به بریدن زبان و گردن زدن کرده بود و بعد هم خیلی غلطهای دیگر کرد، در میان این جنگ وجدلی که سبب شده گند و فاضلاب گردش امور اسلامی و نظام خر تو خری ولایت فقیه تا زیر دماغشان بالا بیاید و در آن دست و پا می زنند و به سرو صورت هم می کوبند، همچنان در رویاهای بلاهت بار خود سیر می کند و نظریه پردازی ها و خیالپردازی های ابلهانه در مورد آینده رژیم آخوندی می کند. این پاسدار قلدر نادان، باز هم در سخنانی رویای حکومت جهانی اسلام به مرکزیت «جمهوری اسلامی» را بر زبان آورده است. پاسدار صفوی در یک سخنرانی در ۸ آذر در تجمعی به با عنوان «یادواره ۵۰۵ شهید دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و شهدای امنیت شهرستان‌های چالوس و کلاردشت»، گفته است:« با عنایت خدا در همین قرن حاضر شاهد برقراری حکومت اسلامی به مرکزیت ایران در دنیا خواهیم بود». او این توّهم را با دادن نوید «آغاز ‌روند نزول آمریکا هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی»بر زبان رانده است(سپاه نیوز۸ آذر) *. پاسدار نادان گویی نه در اطراف خود صدایی می شنود، نه چیزی از مسائل باندهای مختلف رژیم با یکدیگر از جمله سپاه و فرمانده آن با دولت می بیند و نه اطلاعی از این همه پرونده فساد که عوامل و مقامات برگزیده رژیم که همه از فیلتر گزینش اسلامی گذشته اند، متهمان آن هستند، دارد. اگر مساله قطع رابطه عربستان سعودی با رژیم و پیروی چند کشور اسلامی از آن را هم به این مسائل اضافه کنیم، عمق غوطه خوردن هپروتی صفوی، چیزی مثل عمق منطقه مثلث برمودا می شود کفته می شود عمیق ترین نقطه در آبهای دنیاست.
حال اگر نگاهی به این دعواها و تنش های یکی دو هفته گذشته بین باندهای همه برادران مسلمان ولایتمدار بکنیم، تصویر دیگر و روشتنتری از آینده این رژیم گند گرفته می بینم. جلوگیری از سخنرانی آخوند زاده مطهری نایب رئیس مجلس در مشهد و نامه اعتراضی او به روحانی رئیس جمهور رژیم و پاسخ او، بعد دوباره واکنشها از سوی جناح مقابل و دوباره جوابیه های علی مطهری، آنچه را که در برابر همگان عیان کرد این بود که در این رژیم گند گرفتهً بناشده بر افکار متعّفن آخوند پلید خمینی، دیگر فاضلاب به زیر دماغ ولایتمداران رسیده و عنقریب از بالا سرشان خواهد گذشت و نفس این فرومایگان را خواهد برید. مطهری قبلا در انتقاد از مخالفت امام جمعه مشهد علم الهدی با اجرای کنسرت در مشهد، گفته بود شاید اگر امام رضا بود خودش هم در آن کنسرت شرکت می کرد. آخوندی  به نام احمد رضا احمدی «رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان گلستان»، مطهری  را به خاطر این حرف بشدت مورد اهانت و حمله قرار داده و جمله ای بکار گرفته بود که معنی آن این بود که اگر حاکم شرع بود حکم به قتل مطهری می داد ولی حال که نیست او را نجس می داند. مطهری ضمن پاسخی که به انتقادات این آخوند داد، تو دهنی جانانه ای هم با داعشی دانستن او، به او زد و در ضمن آن مَثَل را به یاد او آورد که «خدا خرش را شناخت که به او شاخ نداد». این قسمت از پاسخ مطهری که در قسمت پایانی و بند 6 نامه او آمده است این است :« 6-گفته‌اید "گر در مقامی نباشم که شما را مستحق اعدام بدانم قطعاً نجس می‌دانم". این سخن شما آن مثل معروف را تداعی می‌کند که خدا فلان حیوان را شناخت که به او شاخ نداد. خوشحالم که حاکم شرع نیستید والا اکثر مردم را تكفير و اعدام می‌کردید. روحیه شما با گروه تکفیری صهیونیستی داعش سازگار است، خوب است به جای ماندن در استان گلستان به کمک آنها در موصل بشتابید که برادران شما در آنجا سخت در خطرند»**. مطهری جواب دندان شکنی به آخوند دیگری که او از «کله گنده» های رژیم آخوندی و عضو مجلس خبرگان و دبیر کل جامعه روحانیت مبارز است و اظهارات ولایتمدارانه خیلی ابلهانه یی کرده بود، داد. آخوند موحدی کرمانی که از «آیت الله» های رژیم است، در روز اول آذر در دیدار با دبیرکل یکی از این باندهای رژیم که اسم حزب روی خود گذاشته اند، گفته بود که  سخنان مطهری به مصلحت نیست و «مطهری ابتدا باید نظراتش را با حضرت آقا تطبیق کند و برود پیش ایشان بگوید که من قصد دارم این حرف را بزنم». مطهری در روز 4 آذر در مصاحبه ای ضمن رد نظرات موحدی کرمانی او را نادان نامید. مطهری در این مورد در پاسخ به این سوال که:« آیا لازم است که نظرات خود را با مقام معظم رهبری تطبیق دهید؟ اساسا معظم له خود چنین خواسته ای دارند؟»، گفت:«لازم نیست نظرات خود را با نظرات رهبری تطبیق دهیم. زیرا هیچ دو انسانی نیستند که نظرات کاملا یکسان داشته باشند. البته بحث تقلید در احکام دین که تقلید جاهل از عالم است مطلب دیگری است. بحث اطاعت از ولی فقیه در مقام عمل است نه نظر. مقام رهبری هم چنین خواسته ای ندارند و چند بار گفتهاند که ممکن است کسی نظری مخالف نظر من داشته باشد، او آزاد است که حرفش را بزند. نباید ولایت فقیه را مخالف آزادی بیان یا دموکراسی جلوه بدهیم، کاری که متاسفانه برخی دوستان نادان انقلاب انجام میدهند». البته ما کاری به این آزادی بیان و دموکراسی درون نظام ولایت فقیه که مطهری مدعی آن است و البته حرف مهملی است نداریم، مهم اینجا صراحت اظهار نظر مطهری در مورد نادانی آیت الله موحدی کرمانی عضو مجلس خبرگان رهبری و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز است که حرف درستی است. مخصوصا وقتی این گفته مطهری را کنار نقدی بر سخنان آخوند موحدی کرمانی که در عصر ایران درج شده بود و چند سایت دیگر از جمله آفتاب وابسته مجمع تشیخیص مصلحت هم آن را باز نشر کردند بگذاریم، نتیجه یی بدست می آید که خدشه بردار نیست. در نقد عصر ایران جملاتی از اظهارات خامنه ای در سخنرانی های مختلف انتخاب شده که با استناد به آن مردود بودن نظر موحدی کرمانی در مورد لزوم کسب هماهنگی و کسب اجازه از رهبر برای اظهار نظر کسانی چون مطهری، در برابر همگان قرار می گیرد. نویسنده از جمله به این گفته خامنه ای در 13 تیر ماه همین سال جاری استناد کرده که گفته بود:« بارها گفته‌ایم حرف مخالف رهبری، نه جرم است و نه معارضه‌ای با آن می‌شود». نقد نویس از آخوند موحدی کرمانی سوال کرده است که آیا خود او هم قبل از آن سخنرانی برای مشورت و هماهنگی پیش «رهبر انقلاب» رفته بوده است؟*** از این شواهد نتیجه یی که می شود گرفت این است که حالا که موحدی کرمانی که حتما «برجسته ترین» عضو جامعه روحانیت مبارز بوده که سایرین اورا به عنوان دبیرکل انتخاب کرده اند، تا این اندازه نادان و خرفت و از مرحله پرت است، پس دیگران باید نفهم تر از او باشند. در نتیجه آن تشکل که با معیار آخوندی مجمع و «جامعه » یی از «علمای اسلام» شمرده می شود، چیزی نیست جز جمعی از همین گاوان و خران و آخوندهای مهمل و نفهم و متملّق. آنوقت همین ها نزدیک به چهل سال است سرنوشت کشور را به دست گرفته و برای مردم باید نباید تعیین می کنند و اوضاعی که درست کرده اند چیزی جز فساد و تاراج ثروت کشور و مصیبت و رنج برای مردم نیست. این کارنامه و دستاورد تماما در روابط  لبریز از «معنویتی» که خمینی در نامه به گرباچف توصیف آن را کرده بود و کمبود آن را مشکل اتحاد شوروی می دانست و نه مسائل اقتصادی را، شکل گرفته است. معنویتی که بنابر ادعای خمینی بنیان رژیم و تفکر و بینش دست اندارکاران نظام اسلامی که او برقرار کرده بود، بر آن بنا نهاده شده و روابط بین خودشان بر مبنای آن است و هم   بر اساس  آن امور را می گردانند. اکنون کار فوران گند و کثافت در روابطشان به زیر دماغ دو برادر از خانواده ننگینی رسیده است که سه برادر از آن در امر سرکوب مردم ایران(محمد جواد لاریجانی به عنوان «دیپلمات» توجیه گر و مدافع جنایات رژیم بوده است و با سخنرانی و مقاله هم دست به ارعاب زده است) از دارندگان سیاه ترین  کارنامه ها در امر اختناق و سرکوب علیه مردم ایران هستند. تضاد بین قوه قضائیه به ریاست آخوند سرکوبگر پست صادق لاریجانی و قوه قانونگذاری به ریاست پاسدار فرومایه علی لاریجانی، همانی که طولانی ترین سابقه را در اختناق و سانسوربا ده سال ریاست رادیو تلویویزیون و با تولید و پخش برنامه هایی مثل «هویت» و «چراغ» دارد و دو سال هم در پست وزیر ارشاد اسلامی اعمال اختناق و سانسور در فرهنگ و هنر کشورکرده است. جنجال مربوط به اقدام خودسرانه قوه قضائیه برای دستگیری یک نماینده مجلس که خواهان رسیدگی به حسابهای بانکی رئیس قوه قضائیه شده بود، لاریجانی رئیس مجلس را در وضع بدی قرار داد. خلاصه شدت جریان تخاصم در روابط گندگرفته  بین ارکان و ارگانهای مختلف رژیم آخوندی فراتر از ظرفیت و کشش کانالهایی است که برای آن ساخته شده است و در آستانه ترکیدن و عبور از سر همه شان است.
حال در این اوضاع احوال پاسداران رژیم گویی همگی به نوعی عارضه «موجی» گرفتارند و دائم چرند می گویند و ادعاهای مهمل و رجز خوانی های مهمل می کنند. با این اوضاع و احوال و با آن همه مشکلاتی که مردم با آن دست به گریبانند که همه از نتایج اداره امور توسط آخوند و پاسدار و روضه خوان بر اساس احکام اسلام بوده است، به کسی مثل یحیی رحیم صفوی که وعده برقراری حکومت جهانی اسلام به مرکزیت رژیم در همین قرن را می دهد، جز دیوانه و موجی  و مشنگ چیز دیگری شود گفت؟ گرفتاری مردم حکمرانی همین «علما»ی نادان و پاسداران مکتبر و نفهم جنایتکار است که جز فاجعه و ویرانی و مرگ و جز سرکوب و اختناق برای مردم ایران دستاوردی نداشته اند و نخواهند داشت. پاک کردن ایران عزیز از این حاکمیت و رژیم پلید، جز با آتش و خنجر و خون ممکن نخواهد بود. نباید با توّهم پراکنی در مورد انتخابات خاک به چشم مردم پاشید. مهم ترین وظیفه اوپوزیسیون خارج کشور به نظر نگارنده مبارزه با فراموشی است. نباید گذاشت عملکرد عناصر و باندهای رژیم فراموش شود. نباید این هشیاری را که هیچ نوع گرایش اسلام سیاسی، نمی تواند برای مردم دموکراسی به ارمغان بیاورد را از مردم گرفت. یک اسلامگرای مومن نمی تواند در برابر احکام اسلام به هیچ چیزی الویت و ارجحیت بدهد. حال آن که در دموکراسی که نمی تواند جز با پذیرش لائیسیته برقرار شود، این مذهب است که باید در چهار چوب قوانین عمل کند، قوانینی که در لائیسیته تدوین آن با تمکین و متاثر از مذهب و در چهارچوب مذهب نیست ونباید باشد. بنابر این آلترنایتو ملی باید لائیک و جمهوریخواه باشد. به امید دفن این رژیم متعفن آخوندی – اسلامی و کیفر دادن دست اندرکاران جنایتکار آن.
پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ - ۱ دسامبر ۲۰۱۶