mercredi, août 21, 2013

تغییر رویکرد به مفتریان بعد از بیانیه تفصیلی



تغییر رویکرد به مفتریان بعد از بیانیه تفصیلی

ایرج شکری

چهار سال پیش بود که بعد از رویداد های فاجعه بار مرداد88، وقتی مسعود و مریم رجوی تلاش کردند با وقاحت حقایق را وارونه جلوه دهند و با جمله پردازی از آن فاجعه که هیچ چیز جز مرگ فجیع و مظلومانه 12 تن و زخمی شدن صدها تن و مورد ضرب وشتم قرار گرفتن بیش از 1500 بنابر آمار خود مجاهدین، نداشت یک عملیات تاریخی و«فتح مبین» و پیروزی سرنوشت ساز ارائه بدهند، که پوچ و دروغ بود و «عرض اندام» اقدامی بود که برای ارضای خودخواهی خرد سوز و تباه کننده مسعود رجوی و خود بزرگ بینی مریم و من پوچی ادعاهای آنها را در مقالاتی* در پژواک ایران روشن کردم، کامنت گذارانی که یا پشت حروف الفبا مخفی شده بودند و یا اسم های مستعار، در قسمت نظر کاربران که در آن زمان در پژواک ایران باز شده بود، به نامربوط گویی و حمله و اتهام بمن پرداختند.  یکی از آن میان که با امضای «مهدی» نظر می داد و ارزیابی من این بود که او مهدی ابریشمچی است، با روش منفور برچسب زنی، به صحنه آمده بود و از جمله نوشت:«... مطالب تو جنبه انتقادي به مجاهدين ندارد بلكه خطي است كه از طرف ورزات اطلاعات دنبال ميشود.هستند خيلي ها كه به مجاهدين انتقاد دارند ويا انتقاد مي كنندولي مطالب توبا قرض[غرض] الوده است وهر بچه مدرسي[مدرسه یی] خوب مي تواند تشخيص دهد.راستي چراانتقاد ديگران كه بعضا به مجاهدين مي كنند در سايت هاي وزرات اطلاعات نيست؟ من در همين سايت محترم پژواك كه تو به ناحق از ازحسن نيت آقاي ايرج مصداقي سوء استفاد مي كني مقالات تورا ديدم ومطالعه كردم درست ودقيق نيست ولي تقريبا سه به يك به مجاهدين زدي يعني اينكه سه تا مقاله به رژيم زدي ويكي هم شداد وغليظ عليه مجاهدين لجن پراكني كردي. جناب ايرج شكري شما هم خر را مي خواهيد وهم خرما را و يا به طور درست تر مي خواي هم از آخور بخوري وهم از توبره .هم نون مخالف رژيم را بخوري وهم اينكه عليه فرزندان شريف اين ميهن كه ساليان سال است زير فشار ها مختلف هستندولي يك لحضه [الحظه] يقه رژيم را ول نكردند سم پاشي ويا همانطور كه ماموريت داريد درذهن بعضي از خوانندگان محترم اين سايت سؤال ايجاد كنيد. راستش من ديگه نمي خواستم به اراجيفي كه عليه مجاهدين مي نويسي جواب بدهم وپيش خودم مي گفتم جواب اين گونه ابلهان خاموشيست بگذار كه اين هم هر چقدر مي خواهد خودش را جر بدهد مجاهدين دارند كار خودشان را مي كنند وسرانجام سر[سره] از ناسره مشخص خواهد شد و دست پاسداران سياسي رژيم رو خواهد شد.يك نكته هم بگويم وتمام مي كنم. مسؤل محترم اين سايت كه بنده خيلي به ايشان ارادت دارم نه پسر خاله من است ونه نسبت فاميلي با هن [من] دارد . در همين چند روز گذشته دومطالب بلند داشتند وانتقادي به يكي از هم بنديان سابق خودكه هم اكنون در اشرف هست داشت كه به نظر من انتقادايشان درست بود ومن حق را با ايشان دادم ايرج مصداقي اگر انتقادي هم مي كند نه از روي قرض ورزيست ونه اينكه مي خواهد خودش را مطرح كند من به سهم خودم انتقادش را واردميبينم.اما كار تو بوي ديگري ميدهد.تو شدي منتر ارتجاع مذهبي وانگار از قوم خويش هاي اخوندهاهستي تو هركه وهر چه بودي مهم نيست مهم اين است كه الان كه جوانان انقلابي ايران زمين را زير پاي آخودهاي جنايتكار به لرزه در آوردند تودر كدام جبهه هستي.يا به قول بعضي از نويسندگان سرنگون طلب در كجاايستاده ايي؟». من هم البته پاسخ های به مهدی ( او را «آ- مهدی» می نامیدم) دادم که لینک یکی  در زیر آمده است.
اتهام و حمله های دیگری هم طی مقالاتی صورت گرفت که یکی آنقدر پرت و پلا بود که ارزش اسم بردن هم ندارد، دیگری اما از کسی بود که با کباده کشی به عنوان «تئوریسین» به میدان آمده بود و تلاش کرده بود که همان ادعاهای نامربوط آ- مهدی را با بحث مفصل تر و تحریف گسترده تر حقایق به شکل «منطق»ی برای «هواداران مقاومت» جا بیاندازد و «فرمول»ی برای آن ارائه کند و این کار را البته مثل آ- مهدی با دریدگی و با اهانت به من انجام می داد. آن عالیجناب هم مثل همین آ- مهدی نابکار، مدعی بود که من انتقاد نمی کنم کار من تخریب است و او هم برای اثبات ادعای خودش مثال می آورد که ایرج مصداقی و اسماعیل وفا یغمایی و علی ناظر و عاطفه اقبال هم انتقاداتی از مجاهدین به عمل می آورند اما انتقاد آنها دلسوزانه است. اکنون چهار سال بعد، همه می دانیم که آن ادعاهای «انا فتحنا لک فتحا مبینا»ها و «پیروزهای بزرگ» چقدر پوچ بود و در عین مردم فریبی، خودفریبی بلاهتباری بود و از طرف دیگر امروز هر آدم منصفی می تواند به روشنی دریابد که آن انتقادهای من چقدر برمبنای واقعیت قرار داشت. نه هدف تخریب داشت و نه این که آن نوشته ها سبب خنثتی شدن دستاوردهای آن «فتح المبین» و تبدیل شدن آن به فاجعه های دردک ناک به خاطر هیچ دستاوردی و قرار گرفتن «اشرفی ها» در شرایط فاجعه بار کنونی «زندانیان لیبرتی» شده است. اکنون رهبری خودخواه  و مستبد مجاهدین و امثال آ- مهدی دریده نمی توانند ادعا بکنند که انتقادت اخیر ایرج مصداقی و اسماعیل وفا یغمایی و استعفای آن دو عضو شورا،«تخریب» و ضربه یی است ناشی از آنچه که من در انتقاد از عملکرد رهبری مجاهدین نوشته بودم. اما دستگاه رهبری مجاهدین، کار دیگری کرد و در بیانیه تفصیلی شورا در مورد استعفای آقایان قصیم و روحانی که برای اتهام زنی و ترور شخصیت آنان که جرات کرده و در استعفای خود از عملکرد مسعود رجوی انتقاد کرده بودند، صادر شده، به اتهام زنی به من هم پرداخته اند که جوابهای روشنگری دادم**، اما آنها با بعضی اتهامات، از خط قرمز و مرزی عبور کردند که دیگر به هیچوجه قابل گذشت و چشم پوشی نیست و اگر تا قبل از این عناصر دستگاه رهبری مجاهدین، دروغگو و قلدرمنش و غیرقابل اعتماد شمرده می شدند، از این ببعد دیگر از نظر من عناصری شمرده می شوند که زیرآب کردن سر منتقدان سابقا هم پیمان خود به هر قیمتی و با شیوه کثیف و رذیلانه زیر پا گذاشتن حرمت و لکه دار کردن شرف منتقد( که البته خیال خامی است) سیاست غیر قابل صرفنظرکردنی برای آنان است. این بار دیگر این یا آن مرید متعصب و این یا آن «کامنت گذار» نیست که به میدان آمده، بلکه «دولت در تبعید» و «پارلمان در تبیعد» با «رئیس جمهور» آینده و با دستگاه امنیتی و قضایی آینده و با سیستم فرماندهی آینده ارتش به میدان آمده است(کاری نداریم که رویای آنان برای انحصار قدرت شانسی برای تحقق دارد یا ندارد) و اهمیت مساله و بزرگی وقاحت و پتانسیل عظیم و نگران کننده درنده خویی در همین مساله است. همگان شاهد هستند که در مدت 8 سال گذشته(از زمان قطع همکاری ام با شورا و مجاهدین)، تا زمان صدور آن بیانیه تفصیلی همین چند وقت پیش، من خیلی از مسائل را مطرح نکرده بودم، از جمله مساله مکالمه و پرخاش تلفنی مسعود رجوی با من در مورد آن مقاله منتشر نشده که برای نبرد خلق نوشته بودم و در آن پیشنهاد تشکیل جبهه همبستگی را داده بودم و مساله فرستادن دکتر هزار خانی برای صحبت با من بعد از اعتراض من به رفتار خودسرانه مریم رجوی در عدم ارسال بیانیه سالانه شورا(سال 83) برای نظر خواهی به من و انتشار آن با تاکید بر «تصویب به اتفاق آرا». بعد از آن بیانیه تفصیلی و اتهام و برچسب زنی بمن در آن، دیگر از نظر من مسعود رجوی و مهدی ابریشمچی، حسین شریعتمداری بالفعل و سعید امامی بالقوه هستند و مریم رجوی هم عین همان منش و بینش را دارد علاوه بر آن که در رابطه با مسعود رجوی برداشت و تفکری مثل فاطمه رجبی در مورد احمدی نژاد دارد. برخورد با اینها باید مثل برخورد با امثال پاسدار شریعتمداری و سایر عمله اختناق و پرونده سازان در داخل ایران و در خدمت رژیم، علیه دگر اندیشان باشد. مخصوصا توجه آقایان قصیم و روحانی را به این نکته جلب می کنم. کلا در انتقادات و توضیحات و حرفهایی که ما منتقدان برای گفتن داریم، تنها چیزی که باید مورد اهمیت و ملاحظه قرار بگیرد، بیان و در میان گذاشتن آن با مردم ایران (از جمله بیش 4 میلیون دانشجو و میلیونها ایرانی تحصیل کرده در داخل و خارج کشور)است نه تاثیر گذاشتن بر داوری و نظر رهبری مجاهدین و این که چه تخفیفی می خواهد در اتهام و افترا زدن به ما ما بدهد یا برعکس چه حکمی برای ما می خواهد صادر کند و چه نامربوطی می خواهد بگوید و چه اندازه بالا و پایین ممکن است بپرد و چه تعداد عربده کش اینترنتی راه بیاندازد. دستگاه رهبری مجاهدین که هیچ درسی نه از سرنوشت رژیم شاه گرفته و نه از نتیجه عملکرد اسلامی و ضد ملی و مستبدانه رژیم خمینی، ابلهانه تصور می کند که چون صاحب رادیو تلویزیون است و چون پول دارد می تواند سایتهای مختلف راه بیاندازد و با عربد کشی راه انداختن و اتهام زدن از طریق تلویزیون هرکس را خواست پیش مردم بی اعتبار کند، یا با بسیج دسته «کفن پوشان» و «ارتش سایبری» و چماقدارا اینترنتی منتقدان را مرعوب و وادار به خاموشی کند. تا حالا هم این ماها(منتقدان) بوده ایم که حد و حدودی را رعایت کرده ایم و در مواردی به دلیل شدت ابتذال و زشتی رفتار رهبری مجاهدین و گندیگی افکارشان، برای جلوگیری از جریحه دار شدن عواطف و احساسات مردم و جلوگیری از برانگیخته شدن نفرت شدید آنان علیه رهبری مجاهدین مسائلی را بیان نکرده ایم. به طور مثال چند سال قبل در صحبت و درد دل خصوصی یکی از افرادی که در این چند ماه گذشته مورد یورش رذیلانه رهبری مجاهدین و هدف برچسب و اتهام قرار گرفته است، نقل می کرد که در جریان آنچه «جلسه انقلاب ایدئولوژیک» برای افراد نامیده می شد و در گروههایی انجام برگذار می شد، مهدی ابریشمچی به ع – م از افراد بخش تبلیغات گفت که او باید چه صحنه ای را در نظرش مجسم کند و از آن لذت ببرد تا بتواند انقلاب کرده به حساب بیاید. صحنه ای که حتما خودش در راه «پاکپازی» در زمان اجرای شعبده انقلاب ایدئولوژیک از نظر گذرانده بوده و دشواری رو به روشدن با آن را می دانسته است. اگر انچه آن شاهد بمن گفت، به گوش مردم برسد، مردم هر وقت و هرجا این رهبران را ببینند یا اردنگی و تیپایی نثاراشان می کنند، یا روی برگردانده و انزجار خود را با کلماتی نثارشان می کنند. من به اینان هشدار می دهم که از این روش کثیف و در عین حال احمقانه اتهام زنی در برابر انتقاد دست بردارند. این  فقط به ضرر خود آنها تمام می شود. اصلا لازم نبود چنین جوّی در پی انتقاد یا استعفا به وجود بیاید. مسبب این جوّ پر تنش جز رهبری جبّار و خودخواه و تازه بدوران رسیده مجاهدین کس دیگری نیست. نیرویی که مدعی رهبری مبارزه ملتی برای انقلاب است و مدعی «تنها آلترناتیو دموکراتیک» فاشیسم مذهبی مستقر در ایران است، باید ظرفیت بسیار بسیار بالایی از انتقاد پذیری و نیز پاسخگویی منطقی و مستدل و اجنتاب از اهانت و ارعاب در برابر انتقاد داشته باشد و نشان بدهد تا بتواند اعتماد مردم را جلب بکند و الا با تکیه بر « رودخون خروشان شهیدان» نمی شود از مردم طلبکار اطاعت و حمایت شد. خصوصا که آنها با طلبکاران علمدار «خون و جبهه و شهادت و ایثارگری» پیرو و مرید خمینی، سالهاست که کلی مساله و مشکل دارند.  همچنین باید یاد آور شد که  القاعده و طالبان که نه تنها کمتر از مجاهدین جنگنده نبوده اند بلکه لیست بلند عملیات انتهاری و حمله های نظامی آنها در مناطق بشدت تحت کنترل نظامی و امنیتی خود سندی است بر این که به مراتب جنگنده تر از مجاهدین بوده اند و به لحاظ توان سازماندهی مبارزه در شرایط دشوار نظامی – پلیسی چنان بوده اند که ارتش آمریکا به همه برخورداری از تکنولوژی پیشرفته برای ردیابی و سازمانهای قوی اطلاعاتی که دارد و با تمام سلاحهای پیشرفته و قدرت اقتصادی و خرجهای کلان و با برخورداری از حمایت و همکاری نظامی کشورهای پیشرفته صنعتی اروپا در عملیات نظامی در افغانستان، نتوانست طالبان را در افغانستان تارومار و نابود کند، برعکس به خاطر حضور فعال آن و تدوام و گسترش عملیات نظامی و تروریستی ناچار شده است راه گفتگو و مصالحه با آن را جستجو کند و به خاطر همین با دولت قانونی آن کشور که خودش «مهندسی» استقرار آن را عهده دار بود، دچار مشکل شده است. اما اینها نه تنها باعث نشد که مردم ما برای طالبان کف بزنند بلکه برای نشان دادن انزجار خود از رژیم و به ویژه جناح اصولگرای آن شعار «مرگ بر طالبان- چه در کابل چه درتهران» را ساختند و در تظاهرات آن را فریاد زدند چون طالبان را جریانی به شدت ارتجاعی و عقب مانده و جنایتکار و سرکوبگر می دانند. رهبری مجاهدین به جای قلدرمنشی و ارعاب و بکار گرفتن روشهای غیرشرفتمدانه پرونده سازی و برچسب زنی، بهتر است به انتقاد از خود بپردازد و از رفتار ناشایست خود نسبت به منتقدان دست بکشد و از مردم ایران به خاطر تحقیر انان با شعارهای منزجر کننده ای مثل ایران رجوی – رجوی ایران و پافشاری طولانی بر آن و خود برتر بینی های احمقانه به شکلهای دیگر، عذر خواهی کنند و تشکیلات خود برای مبارزه با شیوه و روش جدید و متناسب با شرایط کنونی و تحولاتی که جامعه ایران طی 30 سال گذشته به خود دیده است، نوسازی کنند.  این مطلب را در همین جا پایان می دهم به مواردی از بعضی عربده کشیها در فرصت دیگری خواهم پرداخت.
---------------------------------
*- انا فتحنای واقعیت گریزان متکبر
*- من متهم می کنم، واکنشی به پیام مسعود رجوی
۳۰ مرداد ۱۳۹۲ - ۲۱ اوت ۲۰۱۳

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن