jeudi, novembre 12, 2009

مهملات و دروغگویی آ مهدی(کامنت در پژواک ایران) و پاسخ روشنگر من









مهملات و دروغگویی
آ مهدی(کامنت در پژواک ایران) و پاسخ روشنگر من

 مهدی: ايرج شكري من قصد اين را نداشتم كه به اراجيف تو پاسخ بگم ولي يكي دو نكته بود كه لازم ديدم براي خواندگان محترم اين سايت روشن شود.درمورداقاي مصداقي كه گفتي به اون خط دادي كه مقاله من را چاپ نكند. ببين اقاي مصداقي 10 سال در زندانهاي رژيم جنايتكاراسلامى زنداني بوده آدم بسيار پخته وگرم وسردروزگار را خوب چشيده وآدمي نيست كه بتونی هندوانه زير بغلش گذاشت[بگذاری]. اتفاقا شما داريد خط به آقاي يغمايي وآقاي ناظر مي دهيد كه آنهارا وارد اين معركه يي كني كه به پا كردي .واين هم مي خواستم بگم كه تو جواب ندادي كه چرا مطالب تورادرمورد مجاهدين درسايت هاي وزارت اطلاعات وروزنامه حسين شريعتمداري چاپ مي كنند.درضمن تو من را به دهن دريدگي متهم ميكني ولي فراموش كردي كه خودت چگونه افسار پاره كردي وهرچه از دهانت بيرون آمده گفتي واقعا كه از اين بابت از استادخودحسين شريعتمداري خوب ياد گرفتی
پاسخ من

آ مهدی من گفتم چیزی که شما ندارید یعنی لازم است داشته باشید، شهامت اخلاقی است. شما می گویید به ایرج مصداقی خط ندادی. ببینید اولین یادداشتی که شما زیر مطلب من گذاشتی در مقاله انا فتحنا... بود. کپی کردمش بخوانید: «الحق كه صداي حسين شريعتمداري ازقلم توتراوش ميشود.رژيم جنايتكار آخوندي هنوز از شكست توطئه اش در سكوت است كه توبه فغان آمدي. جاي مقاله ات درسايت ايران ديدبان خاليست . آقاي مصداقي فقط به خاطر منش دمكراتيكي كه دارند مقاله ات را چاپ مي كند وگر نه در اين سايت جاي چاپ مطالبي كه اينچنين به فرزندان شريف اين ميهن دهن كجي ميكند وروي زخم آنها نمك مي پاشد نيست ويقين دارم كه ازاين حسن نيت آقاي مصداقى فقط داري سوء استفاده ميكني». این خط دادن نیست؟. ثاینا شماها که ادعا هایتان در مورد دموکراتیک بودنتان در عرش نمی گنجد(مخصوصا وقتی در برابر خارجیها بالای منبر می روید)، با این روش برچسپ زنی دقیقا جا در جای پای شاه و خمینی می گذارید، البته بیشتر جا درجای پای خمینی چون دستگاه اطلاعاتی شاه کارش حساب و کتابی داشت، برای تبلیغ مبارزه مسلحانه حکم اعدام صادر نمی کرد، برای هر انتقادی هم برچسپ مزدوری نمی زد. در مطلب دوم در مورد سوال من در مورد بیانیه شورا این شما بودی که افسار پاره کردی:«ايرج شكري ببين من در نظري كه به مقاله چندي قبلت داده بودم وحالاهم همين نظر را دارم تو از حسن نيت آقاي مصداقي داري سوء استفاده ميكني واگر نه جاي مقاله تو در سايت ايران ديدبان و سايتهاي ديگر وزارت اطلاعات است . تو اگر امكان اين برايت فراهم بود حتما براي دلداري آخوند ها از جندالله وريگي مي نوشتي.اي كاشكي ذره اي غيرت مردمي داشتي واينجوري براي خوشنودي آخوندها به سروروي فرزندان اين ميهن كه با رژيم جنايتكار آخوندي چنگ در چنگ هستند چنگول نمي كشيدي. كينه فرديت از سنخ لاجوردي در سرتا پاي نوشته ات فوران ميكند.اي كاشكي تو نطري داشتي در رابطه با مجاهدين ويا انتقادي داشتي مطرح ميكردي ولي تمامي نوشته هايت به غرض آلوده است در زماني كه مجاهدين وهوادران آنها وبسياري از مردم انسان دوست از ازادي 36 گروگان مجاهد خوشحال هستند ودر جشن شادي آنها شريك ميشوند اين نوشته تو چه معنا ميدهد؟ رسوا باد ماموران رسمي وغير رسمي رژيم آخوندي ». من یکبار قبلا در واکنش به پرونده سازی یک آدم عوضی ابلهه، در مورد مطلبی که من در باره سانسوری در ترانه در خموشی های ساحل نوشته بودم، گفته بودم الان هم تکرار می کنم که باید تغوّط کرد به آن انقلاب و ایدئولوژی رهبرانش که هر وقت که دلشان خواست  لگد مال کردن حرمت و حیثیت انسانها را  برای خودشان حق می دانند، خواه این ایدئولوژی داس و چکشی باشد یا با هلال ماه و ستاره . شما چه حقی داری  به خاطر انتقادات من از جمله یی مبهم و مهمل دریک بیانیه، به خاطر دهها سوالی که طی سالها روی هم انباشته شده و کسی حاضر نیست جواب بده مرا مزودر خطاب کنی؟ ربع قرن از بهترین سالهای عمر من در غربت و با هزار مساله، به خاطر مبارزه با این رژیم و به امید آینده یی که در آن حرمت انسانها بالاترین ارزش و لگد مال کردن آن از بزرگترین جرائم باشد سپری شده؛ حال می خواهید مرا مزدور رسمی و غیر رسمی خطاب بکنی و من هم خونسرد بمانم؟ شما می خواهید برای هر ادعای مهمل «درود- سرود» از دیگران بشنوید میل خودتان است، ولی نمی توانید مرا از حق انتقاد و شک کردن به صداقت شما (که کلا دیگر آدمهای درغگویی می شناسمتان) و سوال کردن را ممنوع کنید. جواب را هر طور خواستید می توانید بدهید. مثل همین جوابهای قلدرمنشانه و گنده لاتانه، یا برعکس جوابی منطقی و روشنگر تا اگر منهم آدم مغرضی بوده باشم و قصدم خدشه دار کردن دستاوردهای شما بوده باشد،« بور» .بشوم
اما در پاسخ به آن شگرد کهنه و شانتاژ احمقانه که ناشی از آن تکبر و منیّت نمرودی شماست که مسعود رجوی به شما ها دمیده است و این که پرسیده بودی چرا مطالبی را که من نوشتم سایت وزارت اطلاعات زده؟ خب ملاحظه می کنید این شانتاژ خیلی ابلهانه است. اولا مگر وقتی مطلبی روی اینترنت قرار گرفت، می شود جلوی نقل کردنش را گرفت؟ ثانیا مگر مطالبی که شما از این یا آن بوزینه مستقر در ام القرای اسلام، که علیه یکدیگر بیان می کنند، به عنوان سندی در تایید نقطه نظرهای خودتان (مثلا در مورد پوسیدگی رژیم) نقل و به آن استناد می کنید، نشان دهنده این است که آنها از جنس شما هستند یا شما هم فکر و همدل آنها هستید؟ اصلا ارسال نامه جناب مسعود رجوی به مجلس خبرگان(که از نظر من کاری غلط و قیصر و ناشی از اپورتونیسم بود و من انتقاد کردم) مگر سبب شد که کسی بگوید مسعود رجوی از قماش فلاحیان و محمدی گیلانی و... است. شما چه حالی می شدی اگر من می نوشتم که با این نامه مسعود رجوی نشان داد که از قماش فلاحیان و محمدی گیلانی و خزعلی است...؟ چرا آن مزخرفات را که در بالا برایت کپی کردم در اهانت به حرمت و شرف من نوشتی؟ من در شمار ماموران رسمی و غیر رسمی رژیم هستم؟ دلم برات می سوزه آ مهدی نمی دانم چطور شد شماها اینطور استحاله شدید. چرا نمی فهمی که وقتی به خودت حق می دهی که به شرف و حرمت یک انسان به ویژه شرف و حرمت مبارزاتی او (مبارزه از همان نوع که وقتی در کنار و همراه خود شماها بود می کرده و اصلا شاخ غول شکستن نبوده، فقط مطلب می نوشته) این طور اهانت می کنی، در واقع به تمام ادعاهای خود در مورد آزادی و دموکراسی و کرامت انسان و وایدئولوژی فلان و... جفا می کنی، به سالهای زندان که زمان شاه کشیدی، به همه رنجهای دوره مبارزه مسلحانه خنجر می زنی ، به گور شهدا لگد می زنی. حتما گفتار آن اندیشمند بزرگ را شنیده یی که گفت به اهداف انسانی و شرافتمدانه نمی شود با روشهای غیر شرفتمدانه دست یافت. ثانیا جواب نهایی به سوال جنابعالی، این که چرا ایران دیدبان مطلب مرا زده این است که واکنشهای شماست که مطلب منتقدانتان را برای ایران دیدبان جالب می کند. می دانید چرا؟ به خاطر اینکه شما بس که خود خواه و متکبّر واز خود راضی هستید، نمی توانید تاثیرات مخرب این قبیل واکنشهای ظالمانه و غیر شرفتمدانه و راه انداختن ارکستر ارعاب علیه آدمی که آبش با شما در یک جوی نرفته و حال منتقد شما شده است و ادعاهای شورا را زیر علامت سوال برده را، در افکار عمومی درک بکنید. شما با این واکنشها مردم را به وحشت می اندازید. آ مهدی فرادی سرنگونی رژیم شاه در ایران بحث مهم ونگرانی اصلی سیاسی همه ما ها چه بود؟ مگر این نبود که قصه ساواک و شکنجه و بگیر و ببند تکرار نشود. آخوندها که خودشان به اسلامشان خیلی مطمئن بودند و می گفتند که اسلامشان چنان نورانی است که همه را مجذوب خود خواهد کرد، البته خیلیها از اول توّهمی نسبت به وعده های آخوندها نداشتند و دیدیم که چطور شد. شماها وقتی به قدرت نرسیده هیچ حق و حرمتی برای کسی که نزدیک به 20 سال از عمرش را همراه شما گذرانده برای شما قلمزده و تبلیغ کرده، برای انتقاد و سوال کردن یا اصلا منکر درستی حرفهای شما شدن، قائل نیستید اینطور لشکری کشی می کنید و این همه مهمل و برچسب روانه کرده اید، واقعا فکر نمی کنید مردمی که مطالب شما را می خوانند، بالاخره نوشته های مرا هم خوانده اند و می خوانند و می دانند که کسی که این همه مرجعیت شیعه و حوزه را و «امام راحل» را انگولک می کند، مطلقا هیج سنخیتی با آنچه شما به او نسبت می دهید ندارد و هرچه نامربوط به او گفته اید مثل تف سربالا روی صورت خودتان می افتد؟ من از این که چیزها را می نویسم نه این که خوشحال نیستم، بلکه متاسفم هم هستم. متاسفم که شما روشی پیش گرفتید که من ناچار شدم به عنوان کشیده یی به گوش یک آدم خیلی خواب آلوده که حاضر به بیدار شدن نیست، این لحن و روش را انتخاب کنم.  دیگر این که اگر آن منیّت نمرودی و دماغهای پرباد نبود، لازم نمی شد که من حالا نقش «پشه» یا «مگس» را پیش بگیرم. خودتان خوب می دانید که من با اندازه سابقه حضورم در کنار شما، به روشهای تبلیغاتی شما که طبعا شعار ها هم در آن جای مهمی دارد انتقاد داشته و در مواردی معترض بوده ام. حال من یک سوال از شما می کنم و می خواهم به خوانندگان جواب بدهید، مگر آقای رجوی بارها تکرار نکرده که شورا حاصل دستاورد صد سال مبارزات مردم برای دموکراسی بوده است، مگر خودش معمار و مسئول این شورا نبوده مگر هدف مبارزه ماها کلا برای آزادی وبرابری نبوده مگر وسیله پیشبرد این هدف (کاری به درستی و غلط بودن آن نداریم) ارتش آزادیبخش ملی که فرمانده کل آن هم خود او بود؛ نبود؟ پس چرا شعاری را که من طی مطلبی در یادداشت و گزارش نشریه ایران زمین شماره 123 – دیماه 1375 نوشتم،- «آزادی برابری، با شورا با ارتش آزادی بخش ملی»هیچوقت کسی نه از مجاهدین شنید، نه در نشریات مجاهدین خواند. یا چرا شعاری شبیه این کسی نشیند چرا هیچوقت شورا در شعارهای مجاهدین نبود؟ مگر الترناتیو شورا نبود؟ در این مورد حرف زیاد است. من به سوال شما جواب دادم شما هم جوابی به سوال من بدهید البته برای اطلاع خوانندگان.21 آبان 1388

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن