dimanche, mai 25, 2008

صداقت و شهامت آقاي دكتر ملكي


ايرج شكري

ت. 4 خرداد 87

صداقت و شهامت آقاي دكتر ملكي


.
آقاي دكتر ملكي اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از انقلاب را من از نزديك نديده ام و هيچ گونه آشنايي با او نداشته ام، اما صداقت و شهامت او در آن اوائل انقلاب در محكوم كردن رفتار حزب اللهي ها كه در محيط دانشگاه تشنج ايجاد مي كردند، خاطره يي فراموش نشدني در ذهن من از او باقي گذاشته است. چون در آن زمان دست اندركاران و مقامات رژيم اسلامي تازه مستقر شده، حاظر نبودند حزب اللهي ها كه تجمعات و ميتينگ هاي سازمانهاي سياسي را مورد يوروش قرار داده و سنگ باران مي كردند، بساط كتاب و نشريه هوادران آنها را كه در پياده روهاي خبابانهاي اطراف دانشگاه و خيابان كارگر بيشتر مستقر بودند، بهم مي ريختند و آنها را مضروب مي كردند، محكوم كنند بلكه برعكس از آنها، به عنوان مردم«مسلمان» ناراضي از رفتار گروههاي سياسي حمايت مي كردند. اما اعتراض دكتر ملكي به رفتار حزب اللهي ها در برهم زدن آرامش محيط دانشگاه و ايجاد تشنج در آنجا، در آن اوائل به قدرت رسيدن خميني در ايران، از او تصوير يك انسان مسئول و با صداقت در ذهن من باقي گذاشته است. علاوه بر اين آقاي دكتر ملكي كه رنج 5 سال زندان رژيم خميني را از سال 60 تا 65 تحمل كرده است، همواره منتقد و معترض به عملكرد رژيم ولايي و عملكرد رهبر آن بوده است كه در نوشته هاي اخير او هم مشهود است.
در اوائل آيان 1358 بود كه گروهي اوباش چاقوكش مريد خميني وارد دانشكده فني شده و اقدام به پاره كردن پوسترها و ايجاد تشنج در دانشگاه كردند. اين اقدام با اعتراض دانشجويان رو به رو شد. در گزارش خبرگزاري پارس كه خبرگزاري رسمي كشور بود و (هنوز مهر منحوس جمهوري اسلامي روي آن نخورده بود)، و در كيهان 8 آبان 58 درج شد، از جمله آمده بود:« اين عده كه با اعتراض دانشجويان مواجه شده بودند، دست به چاقوكشي و ارعاب دانشجويان زدند كه در نتيجه چند تن از دانشجويان زخمي شدند». دانشجويان گروهي از اين اوباش را دستگير كردند و بنا بر همان گزارش در آمفي تئاتر دانشكده فني در حضور «سرپرست موقت دانشگاه» ( دكتر ملكي)، مقامات دانشكده فني و قريب به هزار نفر از دانشجويان به محاكمه و پرس و جو و نكوهش آنان پرداختند «تا درصورت لزوم آنان را تحويل مقامات قضايي كنند» . در گزاش ياد شده آمده است كه« در پايان سرپرست موقت دانشگاه تهران ضمن محكوم ساختن اينگونه اعمال ]اوباشگري حزب اللهي ها[ گفت: خارج از محيط دانشگاه هيچ مقامي از من پشتيياني نمي كند، من فقط به حمايت دانشجويان متكي هستم.». جلسه «محاكمه» اوباش حزب اللهي در روز 7 آبان از ساعت 2 بعد از ظهر تا ساعت 5 طول كشيد، و فرداي آن روز دكتر ملكي در گفتگو با خبرنگار كيهان، در مورد رويداد مذكور از جمله گفت:«تا به حال هر اقدامي كرده ايم و بخشنامه كرده ايم كه دانشگاه جاي دانشجو است و ميتنگ و تظاهرات بايد با اجازه مسئولان دانشگاه باشد كسي گوشش بدهكار نيست و در اين ميان افراد فرصت طلب و حرفه اي هم خود را وارد دانشگاه مي كنند و اتفاقاتي نظير آنچه رخ داد به وجود مي آورند... ما در دانشگاه هرچند يكبار شاهد قضاياي اينچنيني هستيم. يكبار زهرا خانم نامي را تحريك مي كنند و بكبار اشخاص ديگر و به همين دليل كار درس و كلاس را در دانشگاه مختل مي كنند»(1). دكتر ملكي ياد آور شده بود كه ماجراي دانشكده فني به سپاه پاسداران اطلاع داده شد و چند پاسدار آمدند و افراد دستيگر شده توسط دانشجويان را، بردند و دو تن از دانشجويان هم همراه آنان رفتند. بنا بر گزارش خبرنگار كيهان دكتر ملكي گفت« متاسفانه بعد از جلسه ديروز شخصي در محوطه جلوي مرا گرفت كه: شما به چه حقي دستور داديد برادران ما را بگيرند؛ و خلاصه هزار خط و نشان براي من كشيد...». كيهان در 9 آبان 58 به نقل از خبرگزاري پارس گزارش داد:« در جلسه يي كه به منطور بررسي چگونگي حمله به دانشكده فني با شركت خبرنگاران رسانه هاي گروهي و با حضور مديريت موقت دانشگاه] دكتر ملكي[ ، مسئولان دانشكده فني و شوراي هماهنگي دانشكده و نمايندگان دانشجويان مبارز طرفدار آزادي طبقه كارگر، انجمن دانشجويان مسلمان، دانشجويان پيشگام، دانشجويان دموكرات، سازمان دانشجويان مسلمان و نمايندگان كار كنان اين دانشكده تشكيل شد، شركت كنندگان نقطه نظر هاي خود را در زمينه چگونگي حمله به دانشكده فني و دستگيري و بازجويي مهاجمان از سوي دانشجويان بيان كردند و خواستار مجازات مهاجمين از سوي مسئولين مملكتي شدند». بنا بر گزارش ياد شده « در اين جلسه دكتر محمد ملكي سرپرست دانشگاه تهران در باره نحوه برقراري امنيّت در دانشگاه گفت: به هر حال محيط اين دانشگاه بايد از امنيّت برخور دار باشد و اين خواست همه دانشجويان، استادان و كساني است كه در اين محيط كار مي كنند. وي افزود: در مورد چگونگي برقراي نظم و امنيت در دانشگاه نقطه نظرهاي متفاوتي تاكنون عنوان شده است و ما معتقد به تشكيل شورايي از همه دانشكده ها هستيم و معتقديم كه خود دانشجويان بايد حفط امنيت محيط تحصيل خود را به عهده بگيرند». دكتر ملكي هشدار داده بود كه « اگر مهاجمان دانشكده فني آزاد شوند استعفا مي دهم». اين جوّ و شرايط آن روز دانشگاهها بود. دانشجويان گرايشهاي سياسي مختلف در دانشگاه حضور داشتند، اما مزاحمت توسط دسته هاي اوباش از بيرون به دانشگاه تحميل مي شد. همچنين فكر و گرايش اداره شورايي امور دانشگاه كه از آن صحبت شده است، گرايشي بود كه در كانونهاي اعتصابي ماههاي انقلاب هم شكل گرفته بود و به طور مثال شوراي موسس اتحاديه كاركنان راديو و تلويزيون، خواهان آن بود كه راديو و تلويزيون كشور تحت نظارت هيئت امنايي از نمايندگان شوراي موسس اتحاديه كاركنان سازمان راديو و تلويزيون، نمايندگان سازمان چريكهاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق ايران، نماينده كانون وكلا، نماينده كارگران و ... اداره شود. اما خميني پليد و پيروان و كارگزارانش از آغاز در همه جا شروع به تصفيه و اخراج و سركوبي كاركنان مبارز زمان انقلاب، به اتهامات و برچسبهاي گوناگون كردند. آقاي دكتر ملكي 10 سال پيش در مصاحبه يي با نشريه لوح (كه توسط محمد قائد از روزنامه نگاران با سابقه كه تا زمان مصادره آيندگان در آن روزنامه قلم مي زد، منتشر مي شود)، به نفشه و برنامه تعطيل كردن دانشگاهها كه توسط حزب جمهوري اسلامي و دبير سياسي آن حسن آيت برنامه ريزي شده بود، و به نقش جلال الدين فارسي در ستاد انقلاب فرهنگي طرفدار روش خشونت آميز بوده ، در تصفيه استادان و دانشجويان دانشگاهها تاكيد كرده است.(2). در مورد جلاالدين فارسي كه كانديداي حزب جمهوري اسلامي براي رياست جمهوري بود، و به خاطر بحثهايي كه در مور ايراني الاصل نبودن او برانگيخته شده بود، خميني تاكيد كرد كه او كنار برود، اين را هم بايد ياد آوري كرد كه او در روز جمعه سوم مهر ماه سال71 هنگام شكار كبك در روستايي در اطراف طالقان فردي به اسم بهمن رضا خاني را كه به او اعتراض كرده بود با شليك 4 گلوله به قتل رساند. روزنامه سلام 5 مهر 71 نوشت كه اعتراض مقتول به خاطر غير قانوني بودن شكار كبك در محل بوده است و «قاتل كه قصد فرار از محل ارتكاب جنايت را داشته توسط روستائيان دستگير مي شود...» اين جنايت توسط رژيم ماست مالي شد و جلال الدين فارسي هنوز كيفر جنايت خود رانيافته است و جناب ايشان در فرمانيه( احتمالا در يكي از خانه هاي مصادره شده متعلق به مقامات تيرباران شده رژيم شاه) سكونت دارد.
در ماجراي دانشكده فني كه به آن اشاره شد، از راديو و تلويزيون، همكار ما كه خبر نگار با سابقه مسائل اقتصادي بود، براي تهيه گزارشي از ماجراي دانشكده فني رفته بود و گفتگويي با دكتر ملكي انجام داده بود. شب موقع تدوين گزارش فردي كه به عنوان مسئول خبر تلويزيون از سوي رژيم گماشته شده بود، قصد سانسور سخنان دكتر ملكي در محكوم كردن رفتار حزب اللهي ها را داشت كه من به شدت به او اعتراض كردم. الان يادم نيست كه آن گزارش بدون حذف حرفهاي دكتر ملكي در محكوم كردن مهاجمان پخش شد يانه. اين ماجر و خاطراتي از سانسور در تلويزيون توسط كارگزاران رژيم اسلامي را شايد در فرصتي ديگر بنويسم.

اين گزارش را به نشانه احترام به آقاي دكتر ملكي كه پايبندي به بيان حقيقت را به فرصت طلبي و مقام پرستي نفروخت و او را يك ايراني دلسوز به سرنوشت نسل جوان و نگران آينده ميهن خويش و آدم آزاديخواهي مي دانم نوشتم.
اظهارات اخير خامنه اي در روز اول خرداد در ديدار با اعضاي ستاد برگزاري نوزدهيمن سالگرد مرگ خميني
خونريز، كه در آن حفظ مرز خودي و غير خودي را به اندازه حفظ مرزهاي جغرافيايي داري اهميّت دانست و بر آن تاكيد كرد(3)، و اين كه روش خميني در« انتخاب كلمات» براي حفظ اين مرز بندي، از جمله اين كه خميني مخالف جمهوري دموكراتيك بود و بر جمهوي اسلامي تاكيد كرد، و به جاي حكومت كلمه ولايت را بكار گرفت، فكر مي كنم پاسخ روشني است به نامه اخير آقاي دكتر ملكي به خامنه اي يعني اين كه مقام ولايت فقيه به چيزي جز انحصار قدرت و اعمال ولايت فكر نمي كند، اگر چه گمان مي كنم آقاي دكتر ملكي هم هيج توهمي در اين كه نامه ايشان و امر به معروف و نهي از منكر، تاثيري در جهت تغيير رفتار خامنه اي بگذارد، ندارد.

1- اين زهرا خانم مورد حمايت قطب زاده سرپرست منصوب شده از سوي خميني براي راديو و تلويزيون هم بود.
در فيلم نيمه پنهان ساخته خانم تهيمنه ميلاني صحنه كوتاهي به يوروش حزب اللهي ها به بساط كتاب هواداران گروههاي سياسي و نقش زهرا خانم هم اشاره شده است. البته فيلم ياد شده با سانسور زياد همراه بوده و براي كارگردان دردسر آفرين شد.

2- قسمتي از مصاحبه آقاي دكتر ملكي با نشريه لوح شماره هفتم، ديماه 78
لينك مصاحبه در زير مطلب آمده است.
«... به اين ترتيب در دانشگاه بسته شد. بعدها معلوم شد كه اين جريان توطئه‏اى سياسى و از پيش طراحى شده بود. برنامه‏اى بود كه قبل از اين جريانات، گروهى به سركردگى آقاى حسن آيت براى بستن دانشگاهها برنامه‏ريزى كرده بودند و جريان طورى پيش رفت كه رئيس جمهور هم موافق بستن دانشگاه شد. بعدها نوارى در آمد كه در آن معلوم شد توى اين جريان آقاى بنى‏صدر هم رو دست خورد. آن نوار معروف آيت در اين كتاب (غائله چهاردهم اسفند 1359: ظهور و سقوط ضد انقلاب) به‏طور كامل آمده است. آقاى آيت در حزب جمهورى اسلامى نقش بسيار مهمى داشت و دبير سياسى حزب بود، يعنى كسى كه براى حزب برنامه‏هاى سياسى مى‏ريزد. آيت پيشترها يكى از اعضاى حزب زحمتكشان بود كه با دكتر بقايى ارتباط داشت. ثابت شده كه دكتر بقايى همكار ساواك و وابسته به سيا بود و توطئه مى‏كرد. آيت گفته بود كه دانشگاه بسته شود. در اين نوار حملات شديدى به بنى‏صدر شده بود و بنى‏صدر به همين دليل نوار را منتشر كرد، چون توطئه عليه خودش بود. در دانشگاه را بستند و او را از رياست جمهورى عزل كردند و آقاى آيت هم آمد با افتخار گفت اين كار را او كرده. اين توطئه بود، نقشه بود كه در دانشگاه را ببندند.

.... وقتى ستاد انقلاب فرهنگى دست يك نفر باشد، آن هم فردى مانند جلال‏الدين فارسى‏كسى كه كانديداى رياست جمهورى شد و شخص امام مخالفت كردندآن يك فرد چه مى‏كند؟ آقاى جلال‏الدين فارسى يكى از مدافعان سرسخت اخراج و خشونت بود».

http://mghaed.com/lawh/interviews/int.maleki.htm

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8703010535 حرفهاي خامنه اي 3-
پ- 4 خرداد 1387 – 24 مه 2008

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن