mardi, juillet 24, 2007

ایرج شکری بهم پریدن محمد جواد لاریجانی و ولایتی؛ختلافات برادران دینی، خشکسالی سیاسی و نکاتی چند

ایرج شکری
بهم پریدن محمد جواد لاریجانی و ولایتی؛ختلافات برادران دینی، خشکسالی سیاسی و نکاتی چند
آخوندی به نام حجت‌الاسلام مرتضي آقاتهراني، که سایت باز تاب او را استاد اخلاق هيأت وزيران معرفی کرده چند روز پیش در سخنراني خود در شهر زرند كرمان با انتقاد از اصلاح طلبان حکومتی و وابسته دانستن آنان به آمريكا و متهم کردنشان به «حرام خوري» گفت: «شهيد بهشتي مي‌گفت ما شيفتگان خدمتيم نه تشنگان قدرت. چند روز پيش يك آقايي از همين‌ها مصاحبه كرده و گفته ما فقط قدرت مي‌خواهيم و ديگر هيچ نمي‌خواهيم. اينها اسمشان هم مسلمان است. اين نكبت‌ها را مثل دستمال كاغذي كه باهاش پشت بچه‌ها را تميز مي‌كنند و مي‌اندازند اون ور، بياندازيد اون ور. خودتان هم آن‌ور نرويد».
در خبر دیگری گفته شد که شمغدری یکی از مشاوران احمدی نژاد، در اظهاراتش که از یک کانال تلویزونی رژیم پخش شد، گفته است که رابطه احمدی نژاد و صفار هرندی مثل زن وشوهری است که یک دیگر تحمل می کنند و در خبر دیگرکه در سایتهای وابسته به رژیم دیده شد، آمده بود که گروهی در قم مشغول جمع آوری امضا برای خلع لباس خاتمی هستند چرا که در سفرش به ایتالیا در آنجا با زنان دست داده است؛ در آخرین خبر در این زمینه که (آدم را یاد طومارهای امضا در حمایت از قطب زاده که پدر سانسور و فشار علیه مطبوعات بعد از فروپاشی رژیم سلطنتی بود)، طول طومار برای خلع لباس خاتمی 30 متر ذکر شده است. به نظر نمی رسد که حتی اگر واقعا از خاتمی این رفتار متمدنانه سرزده باشد، خلع لباس او عملی شود. چرا که شرع انور و فقه جواهری راه گریز برای او از مجازات دارد چون که خیلی پیش از این رویداد برخی فضلا و مراجع معظم تقلید، جواب این مساله را این گونه دادنده که دست دادن مرد مسلمان با زن غیر مسلمان مثل مسّ ( به فتح م) حیوانات است یعنی مثل دست کشیدن به الاغ و گاو و... اشکال شرعی ندارد.
اختلافات ولایتی و لاریجانی
اما اختلافات بین محمد جواد لاریجانی معاون اسبق و ولایتی وزیر خارجه اسبق، که اخیرا رسانه یی شد، نکات افشاگرانه یی دارد.
محمد جواد لاریجانی برادر علی لاریجانی (دبیر شورای امنیت رژیم و مذاکره کننده مساله اتمی) که نوزده سال پیش مدتی معاون وزرات خارجه در امور آمریکا و اروپا بود اخیرا در یک برنامه تلویزیونی به نام «نگاه یک» در شبکه اول تلویزیون رژیم علت ترک وزارتخارجه را اختلافاتش با علی اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت ذکر کرد. در پی بخش این برنامه روزنامه جمهوری اسلامی (26 تیر -17 ژوئیه) مصاحبه یی با علی اکبر ولایتی بعمل آورد که اکنون مشاور مقام ولایت فقیه، در امور بین اللملی است، و نظر اورا جویا شد، ولایتی ضمن توضیحاتی در مورد نحوه تصمیم گیری در وزارتخارجه (تاکید براین که به صرف اعلام نظر یک معاون وزارت خارجه یا یک کارشناس روی مسائل سیاسی تصمیم گرفته نمی شد، بلکه هر نظری بعد از بحث و مداقه در شورای معاونان به اطلاع نخست وزیر و رئیس جمهور و خمینی می رسید و بعد از تایید سران سه قوه نهایتا باید به تایید خمینی می رسید)، تثبیت قرارداد 1975 را دستاورد بزرگ سیاست خارجی در دوره وزارت خودش دانست و در مورد رفتن لاریجانی از وزارت خارجه گفت: «دليل جدا شدن ايشان از وزارت امور خارجه اين بود كه در زمان تصدي جناب آقاي ريشهري در وزارت اطلاعات، ادامه كار ايشان از سوي آن وزارت به مصلحت دانسته نشد و از ما مي خواستند كه به فعاليت ايشان خاتمه دهيم». این افشاگری از سوی ولایتی خشم شدید محمد جواد لاریجانی را برانگیخت و در پاسخی به اظهارات وی که نسخه یی از آن را به سایت بازتاب ارسال کرد، ولایتی را آدمی فاقد برنامه و عملکرد پروژه یی در سیاست خارجی دانسته و مدعی شد که اگر در مطبوعات انتقادی از سیاستی که او بکار گرفته بود به عمل می آمد آن را متوقف می کرد و اورا کسی دانسته که دنبال «قبه نور» و مورد تمجبد قرار گرفتن در مطبوعات بوده است. اما ضربه سنگین محمد جواد لاریجانی به ولایتی این است که مدعی شده است که:
مثلا در برهه‌یی تحت فشار آمريكا، شوراي امنيت سازمان ملل متحد به ايران اخطار داد كه اگر موضع خود را نسبت به قطعنامه 598 روشن نكند، قطعنامه جديدي صادر خواهد شد كه ايران را تحت فشار مي‌گذارد. تمام كارهاي كارشناسي و نظر مسئولان بر اين بود كه نبايد اجازه داد چنين قطعنامه‌اي صادر شود. آقاي ولايتي در اتاق آقاي شيخ‌الاسلام جلسه برگزار كرد و مرا كه مسئول مذاكرات قطعنامه 598 بودم صدا كرد و گفت:« تا من وزير خارجه‌ام، اجازه نمي‌دهم كه اين قطعنامه قبول شود». درست دوازده ساعت بعد، مرحوم حاج احمدآقا(ره) زنگ زدند و گفتند كه حضرت امام فرموده‌اند برويد نيويورك و آنها را متقاعد كنيد كه ما قطعنامه را رد نكرده‌ايم و قصد رد كردن هم نداريم. لذا ملاحظه مي‌فرماييد كه خشكسالي فكري و عملي در ديپلماسي چگونه در زير لعاب قانون‌گرايي و اين‌كه «مملكت صاحب دارد»، «يك كارشناس حرفي زده كه نمي‌شود» و از اين قبيل امور پنهان شده است![...] در مسلك پروژه‌اي، بزرگ‌ترين جايزه براي پيگيري‌كنندگان، نفس تحقق پروژه است، در حالي كه در دنياي قبه‌هاي نور، «خبر» ‌رسانه اصل است و مدال و تحسين‌ها. همين قطعنامه 598 كه در تمام طول مذاكرات آن، از طرف آقاي ولايتي به عنوان قرارداد «تركمانچاي» و عنصر «حرامزاده» معرفي مي‌شد، به محض پذيرش، تبديل به امامزاده شد و تازه آقاي ولايتي مي‌نازد كه قرارداد 1975 و مرزها را هم صيانت كرده است!ايشان فراموش كرده‌اند كه وقتي براي انجام مذاكرات پس از قبول قطعنامه 598 جامه مي‌دريدند، حتي متن آن را درست نمي‌دانستند، تا چه رسد به نحوه پيشبرد آن و عملا شد آنچه شد! يعني وقتي موضوع از سكه رسانه‌اي افتاد، پيگيري آن به فراموشي سپرده شد و ايشان مشغول سفرهاي دوره‌اي و مخابره خبرهاي آن شدند!
غیر از این ایرادهای کارشناسی، لاریجانی ، با یاد آوری این که او(ولایتی) کسی است که مجلس به نخست وزیری او رای نداد و «داغش به دل او هنوز مانده است» اما فداکاریهای جبهه ها را، به حساب خود در تثبیت مرزها می گذارد، با تحقیر ولایتی خشم خود را نسبت او نمایان می سازد. لاریجانی یاد آور شده که بعد از ترک وزارت خارجه به مدت 5 سال در شورای امنیت ملی که بالاترین نهاد امنیتی و سیاسی کشور است، حضور داشته و روبه روی ولایتی در آن جلسات می نشسته است و درحالیکه ولایتی «چرت ملوکانه» می زده او«دقيق‌ترين تحليل‌ها و گزارش‌ها را كه محصول كار جمعي كارشناسان متعدد و دبير محترم شورا بود»، ارائه می کرده است و پس از آن براي 2 دوره در مجلس خدمت كرد و مركز پژوهش‌هاي مجلس را «با بيش از دو هزار كارشناس همكار» تأسيس کرد. او ولایتی را مورد سوال قرار داده است که« بد نيست آن مقام عالي‌رتبه و قبه نوراني بفرمايند كه در اين سال‌ها چه تاج گلي بر سر ملت زده‌اند و چه دروازه‌اي به روي روابط خارجي كشور گشوده‌اند! جز اين‌كه همواره مطالبه اسب زين كرده براي تصدي مقامات عالي داشته‌اند!».
آشفتگی در رژیم بعد از آتش بس
نکاتی از رویدادهای گذشته را این سگ دعوای برادران دینی- که اتفاقا هر دو به جناح راست رژیم تعلق دارند- به یاد آدم می آورد که ذکر آن بی مناسبت نیست. عدم رای مجلس که اکثریت آن را «خط امام»ی های آن روز تشکیل میدادند، به نخست وزیر شدن ولایتی به خاطر سابقه حجتیه یی بودن او بود. در آن زمان مجلس فقط 36 رای موافق به نخست وزیری او داده بود. با این حال خامنه ای او را به عنوان وزیر خارجه به میر حسین موسوی تحمیل کرد. خامنه ای در دوره دوم ریاست جمهوری خود زیر فشار خط امامیها مجلس که از خمینی خواستند مانع تغییر نخست وزیر شود، باز به ناچار او را به مجلس معرفی کرد ولی در آن روزها گفته می شد سرا انجام توافق با انتخاب نیمی از وزیران از سوی خامنه ای و نیمی از سوی میرحسین موسوی به عمل آمده است. در مورد علت خاتمه دادن به کار استاد اعظم محمد جواد لاریجانی در وزارت خارجه به نظر نمی رسد ولایتی دروغ گفته باشد، این ماجرا نباید بی ارتباط با دستگیری گروهی که رژیم شبکه بزرگ جاسوسی آمریکا نامید، بوده باشد. اتفاق مربوط است اواخر فروردین و اوائل اردیبهشت سال 1368. در آن زمان امواج «سونامی» پذیرش ناگزیر آتش بس آشفتگی شدیدی در ارکان دستگاه رهبری رژیم ولایت فقیه از یک سو و تکان در بین پائینها از دیگر سو، به وجود آورده بود. پائینهای تشکیل دهنده بدنه رژیم، دچار شکست سنگین آرمانی شده بوده اند. آنها اسلام را زانو زده در برابر جبهه کفر و استکبار و در راه صلح با آن و همهً « ایثارها و شهادتها در جبهه های حق علیه باطل» را هدر رفته می دیدند که خمینی به خوبی از این امر گاه بود و در پیام 29 تیر67 که در ظاهر به مناسبت سالگرد رویدادهای خونین مکه- که در یک سال پیشتر اتفاق افتاده بود-اما در اصل برای توجیه پذیرش قطعنامه فرستاد، به آن اشاره داشت، آنجا که گفته بود«در آینده ممکن است افرادی آگاهانه و یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مساله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها و پیروزیها چه شد؟». بخش دیگری از پائینیها که در برگیرنده اکثریت مردم کشور بودند نیز، از ویرانگری و تلفات انسانی و کمبودهای گوناگون معیشتی ناشی از جنگ رنج برده و خشگمین بودند و این را می شد حتی در انعکاسی که این اعتراضات در روزنامه های حکومتی آن زمان داشت دید(*). خمینی قبلا در اولین گام در پیشگری از خطر از درون بعد از آتش بس را، در کشتار زندانیان سیاسی دید که بخش برزگی از آنان به سازمان مجاهدین تعلق داشتند که در آن سوی مرز، در عراق، به رغم ضربه یی که در عملیاتی که رژیم اسم آن را مرصاد نامگذاری کرد خوردند، هنوز نیروی سازمان یافته و مسلح داشتند. بعد از آن در یک تاکتیک برای صدور انقلاب با دیپلماسی، و تثبت جایگاه خود به عنوان رهبر و نایب امام زمان(گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است و این او نبود که جام زهر سرکشیده و از هرچه گفته بود گذشته بود و آبروی خود را با خدا معامله کره بود)، در یک اقدام «پیامبر گونه» در نیمه دوم دیماه67 فرستادگانی با پیام دعوت به اسلام نزد گورباچف رئیس و رهبر قدرت بزگ دنیای «بی خدایی و بی دینی» فرستاد(این پیام درکیهان 19 دیماه همانسال منتشر شد) و اورا به اسلام دعوت کرد. اما این اقدام مسخره گره یی از کار او نگشود و پچ پچه ها و هم اظهارات و انتقادات صریح در محافل خودی از عملکرد گذشته شینده می شد. چنان که در مطلبی که با عنوان «چرا شعارهای ما سنجیده نیست» که در کیهان 19 دیماه درج شد، از جمله آمده بود:« چرا آن روز که عصبانی بودیم شعار آزادی مکه و مدینه را سردادیم و اعلام حجاز کردیم و حالا خود اعلام می کنیم که به زودی با همان عربستان سابق بدون آزادی حرمین، روابط عادی خواهد شد؟ این تناقض را مردم چه جوری برای خود حل کنند؟». نیش نوشته به خمینی بود که برای این که نشان بدهد که تسلط رژیم وهابی سعودی بر « سر زمین وحی» و «حرمین شریفین» را قبول ندارد از عربستان به عنوان حجاز نام می برد. همزمان با دهمین سالگرد «انقلاب اسلامی» رفسنجانی در مصاحبه یی با مدیرکل اداره خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که در 18 بهمن در روزنامه اطلاعات درج شد از جمله گفت: «اگر با تجربه های امروز بخواهیم انقلاب را شروع کنیم تلاش بیشتری می کردیم که جنگ آغاز نشود. درکل جمبعندی این است که شاید ما با تجربه امروز می توانستیم از بروز جنگ جلوگیری کنیم[...] ما امکاناتی را که صرف جنگ کردیم اگر صرف سرمایه گذاریهای زیر بنایی می کردیم شاید الان بسیاری از وابستگیها از بین رفته بود». موسوی اردبیلی رئیس دیوانعالی کشور در مصاحبه یی با اطلاعات 19 بهمن67 گفت: «من از آنهایی هستم که معتقدند ایکاش ما جنگ را در فتح خرمشهر متوقف می کردیم». شدید ترین انتقادات از سوی منتظری بود. او در پیام بلند خود که در کیهان 23 بهمن درج شد از جمله گفت:« باید بفهمیم که اشتباه کردیم و بگوییم ای ملت ایران ما این جا اشتباه کردیم وشعارهایی دادیم که دنیا را از خود ترساندیم و جهانیان خیال کردند در ایران کار ما فقط کشتن مردم است[...] مسئولین حساب کنند که ما در اول انقلاب چه داشتیم و حالا به کجا رسیده ایم». او در این پیام تاسف عمیق خود را از کشته شدن و از دست دادن جوانها در جنگ ابراز داشت. طبعا این انتقادات خمینی را که پیوسته بر ادامه جنگ پافشاری کرده بود و یک سال قبل از پذیرش آتش بس در پیام به زائران حج، توقف جنگ و پذیرش آتش بس را خیانت به رسول خدا دانسته بود، زیر ضربه می برد و نمی توانست آنرا تحمل کند.
آیات شیطانی فرصتی طلایی برای خمینی
انتشار کتاب آیه های شیطانی سلمان رشدی که اعتراضاتی علیه آن از سوی متعصبان مذهبی در یکی دو کشور اسلامی دیده شده بود، یک فرصت طلایی برای خمینی بود که از استعداد شیطانی خود برای ارعاب و از میدان بدر کردن منتقدان استفاده کند. او در 25 بهمن67 (چند روز بعد از انتقاداتی که به آنها اشاره شد) در پیامی اعلام کرد « به اطلاع عموم مسلمانان غیور جهان می رسانم که مؤلف کتاب آیات شیطانی و هم چنین ناشرین مطلع از محتوای آن به اعدام محکوم می باشند». بنیاد پانزده خرداد برای هر ایرانی که حکم خمینی را اجرا و « آن مزدور استعمار را بکشد»،200 میلیون ریال و برا ی هر غیر ایرانی یک میلیون دلار جایزه تعین کرد و رژیم روز 26 بهمن به خاطر اهانتی که با انتشار کتاب سلمان رشدی به پیامبر اسلام شده بود، عزای عمومی اعلام کرد. خمینی توانست راه افتادن بلوا و تشدید اعتراضات از سوی متعصبان مذهبی در کشورهای اسلامی را به نام خود ثبت کند و از جایگاه «رهبرمسلمین جهان»، از منتقدان داخلی نسق گیری کند و آنها را مرعوب کند. او با استفاده از موقعیت یاد شده پیامی در سوم اسفند(1367) فرستاد که از رادیو رژیم با عنوان پیام خمینی به « به روحانیون سراسر کشور و طلاب حوزه ها»، پخش شد. خمینی در آن پیام ضمن دادن انواع صفتهای تحقیر آمیز به منتقدان خود در بین آخوندها، صفاتی مثل «افعیها»، «مقدس نماهای بیشعور و متحجر»، با نیش و طعنه به منتقدان اشتباهات گذشته، گفت:«ترس من این است که تحلیگران امروز ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشیند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده یا خیر». خمینی به خوبی می دانست هیچ یک از منتقدانش، جرأت انتقاد از حکم اسلامی قتل رشدی را ندارند. خمینی در این پیام از موضع بسیار بالا و با وقاحتی بی نظیر پایان جنگ را افتخار آمیز دانست و تاکید کرد که یک لحظه هم از عملکرد خود در جنگ که «هر روز برکتی» داشته است نادم نیست و مدعی شد که « جنگ ما جنگ حق و باطل است و تمام شدنی نیست». اودرنده خویی عقیدتی خود را با تاکید بر درستی حکم اسلامی درکشتار زندانیان سیاسی را به نمایش گذاشت و این پاسخی بود به همه انتقاداتی که پیدا و پنهان از اعدام دگراندیشان می شد و از جمله پاسخی بود به منتظری که در نامه یی به خمینی که انتشار علنی نیافته بود، کشتار زندانیان را مورد انتقاد قرار داده بود. خمینی در این زمینه گفت:« آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن کسانی که قصد خدمت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا جنگ کردید، چرا نسبت به منافقین و ضد انقلابیون حکم خدا را جاری می کنید».این آخوند مستبد خونریز 9 سال پیشتر در 27 مرداد 58 وقتی حکم جهاد علیه مردم کردستان که خواهان خود مختاری بودند صادر می کرد و دستور تعطیلی مطبوعات دگر اندیش را می داد اظهار پشیمانی و توبه کرده بود از این که چرا از اول همه احزاب و مطبوعات را تعطیل نکرده و چوبه های دار در میدانهای بزرگ برپا نکرده و سران و دست اندرکاران احزاب و مطبوعات دگر اندیش را درو نکرده است. او در توبه خود محکم ایستاد و بعد از آن پیگرانه برای جبران کوتاهی خود در درو کردن دگراندیشان عمل کرد.
کشف شبکه جاسوسی آمریکا
امواج آشفتگی بعد از پذیرش قطعنامه در بالای حرم قدرت رژیم ولایت فقیه با نکاتی که به آن اشاره شد، سر منتظری را زیرآب فرو برد. خمنیی روز 2 فروردین در پیامی به مهاجران جنگی بدون ذکر نام، منتظری را بشدت مورد اهانت و تحقیر قرارداد و از جمله گفت:« نفوذیها بارها اعلام کره اند که حرف خود را از دهان ساده اندیشان موجه می زنند. من بارها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبه و مقامی عقد اخوت نبسته ام... کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع می کنند پیش ملت عزیر ما راهی ندارند» چند روز بعد در 8 فروردین منتظری در نامه یی به خمینی که از رادیو رژیم پخش شد عدم آمادگی خود را برای قائم مقامی رهبری و کناره گیری خود را اعلام کرد. منتظری در این نامه به نامه مورخ 6 فروردین خمینی(بدون ذکر جمله یی از متن آن) که به وی فرستاده بود اشاره کرده بود. خمینی هم در پاسخ به وی که همان وقت از رادیو پخش شد با پذیرفتن این«استعفا» یاد آور شد که «همانطور که نوشتید رهبری نظام جمهوری اسلامی کاری مشکل ومسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می خواهد».
درچینین شرایطی بود که در اواخر فروردین شایعاتی در مورد دستگیری مقامات بلند پایه در چند دستگاه دولتی شنیده می شد. در این شایعات اسم علی اکبر ولایتی به عنوان یکی از مقامات دستگیر شده شنیده می شد. اما روز اول اردیبهشت رایو رژیم گزارش داد که رفسنجانی در نماز جمعه گفته است که « با تلاش مسئولان وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات ارتش شبکه عظیمی از جاسوسان آمریکا در ایران کشف و اعضای آن دستگیر شدند» بنا به همان گزارش رفسنجانی در مورد شایعه احتمال دستگیری ولایتی گفت:« وزیر امور خارجه ما برخلاف شایعات دشمنان مورد اعتماد امام است و هرچه را که در گفتگوهای صلح ژنو تشخیص دهد می تواند امضا کند و پشت امضای وزیر خارجه خودمان ایستاده ایم». چند روز بعد در 6 اردیبهشت ریشهری وزیر اطلاعات رژیم در یک کنفرانس خیری، اطلاعاتی مربوط به دستگیری افراد متهم در این شبکه را در اختیار رادیو و تلویزیون و مطبوعات قرار داد و اسامی تعدادی از دستگیرشدگان را هم اعلام کرد. این نفرات ازجمله شامل یک سرتیپ دوم، سه سرهنگ، یک دریادار و دو ناخدا یکم نیروی دریایی، یک کارشناس برنامه ریزی وزارت نفت دو وکیل پایه یک دادگستری و مدیر کتابفروشی چهر از تبریز و دکتر بهمن آقایی کارشناس وزارت امورخارجه بود که قبلا در اخبار غیر رسمی پست او معاون دفتر مطالعات و تحقیقات وزارت خارجه ذکر شده بود. وجود یک کارشناس وزارت خارجه در «شبکه جاسوسی آمریکا» طبعا مسئول یا مسئولان مستقیم او راهم زیر ضربه می برد. بنابراین محمد جواد لاریجانی که معاون آمریکا- اروپای وزارت خارجه بود، « ترکش خورده» این ماجرا بوده است که برای حفظ ظاهر، بالائیها به او دستور داده اند که از سمت خود استعفا کند.
پروژه لاریجانی برای حفظ منافع غرب
علاوه براین محمد جواد لاریجانی که مدتی هم در امریکا مدرس دانشگاه بوده است و گویا منطق ریاضی درس می داده، از علاقمندان عادی سازی رابطه با غرب به ویژه آمریکا بود. او مدت زمان کوتاهی بعد از آتش بس، در یک سخنرانی در «جلسه توضیحی » در برابر مسئولان وزارت خارجه، به بررسی وضعیت منافع غرب در منطقه بعد از پذیرش قطعنامه از سوی رژیم و این که آیا عراق بعد از این رویداد باز می تواند برای غرب مطلوبیت سابق را داشته باشد یا نه، پرداخت و سه حالت را در مورد موقعیت رژیم و عراق از نظر تضمین منافع غرب مطرح کرد. در این سخنان که ماهنامه آدینه در شماره مهر ماه 67 درج کرده بود، او به روشنی قرار گرفتن رژیم در موقعیتی مثل رژیم شاه برای تامین منافع غرب را بهترین گزینه برای غرب ارزیابی کرد و عملی شدن آن را هم به وضوح دارای کم ترین مشکل دانست. وی در مورد این سه حالت در برابر غرب گفت:«1- ازعراق تمکین کنند تا از شرش در امان باشند و این چندان راه مطلوبی نیست. برای منافع غرب بسیار ناگوار است. احتمال دارد درصورت اجبار به این راه پناه ببرد. 2- ایران عراق را مهار کند. ایران قبلا ژندارم منطقه بود و مهار عراق هم بود وشیوخ خلیج فارس در زیر چتر ایران زندگی می کردند. برای غرب این سنایور محتمل است. ولی برای امکانپذیر بودن این کار دو لازمه وجود دارد.الف؛ رابطه ایران با کشورهای منطقه کمی ملایمتر شود. ما با همه کشورهای منطقه روابط خوبی داریم به جز عربستان. ب؛ ایران و غرب تفاهم بیشتری در مسائل منطقه و روابط فیمابین داشته باشند. یعنی ایران از آنتاگونیسم سرسختانه با غرب دست بردارد، در منطقه تشنج آفرین نباشد و تهدیدی برای کشورهای منطقه به شمار نرود. 3- در عراق حکومتی در راستای منافع غرب بر رأس کار قرار گیرد. ولی این حکومت هم منافع غرب را تضمین کند و هم این که رابطه خوبی با ایران و سایر کشورهای منطقه داشته باشد. این احتمال و سناریو خیلی خوش بینانه است ولی در عین حال باید برای غربیها قابل طرح باشد. اما مثل این که این طرح مشکل لجستیکی زیادی دارد. یعنی در عراق شوروی و بلوک سوسیالیستی پایگاههای وسیعی دارند...» ملاحظه می شود که در این سه حالت طرح شده برای حفظ منافع غرب در منطقه از همه عملی تر حالت دوم است که در مورد آن بخش از طرح که به سیاست رژیم مربوط می شود او به طور ضمنی «پروژه» خودش را که دست برداشتن از دشمنی با غرب و عدم تشنج آفرینی در منطقه و بهبود رابطه با عربستان سعودی است، بیان کرده است. بنا بر این با این سوابق فکری لاریجانی ( که در مساله گفتگوهای پنهانی او با نیک بروان، زمانی که رژیم برای برگزاری ریاست جمهوری دوران بعد از رفسنجانی آمده می شد، باز هم گرایش او با عادیسازی رابطه و دوستی با غرب به نمایش در آمد)، می توان گفت که ادعای ولایتی مبنی بر خاتمه دادن به خدمت لاریجانی بنا به در خواست وزارت اطلاعات درست است. به علاوه به رغم این که او نماینده مجلس و عضو شورای امنیت ملی بوده، اما خامنه ای کسانی مثل مرتضی نبوی و محمد رضا باهنر را به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت برگزید ولی لاریجانی را شایسته عضویت در آن ندانسته است. در دولت احمدی نژاد هم پستی به او داده نشد.
بی لیاقتی و ضد مردمی بودن کلیت رژیم
دو نکته دیگر در این سگ دعواها درخور توجه است. یکی این که جناب محمد جواد لاریجانی افتخار می کند که مرکز پژوهشهای مجلس را با بیش از دو هزار کارشناس پی ریزی کرده است. آیا واقعا جای سوال ندارد که این دوهزار «کارشناس» چه کار قرار بود برای مجلس بکنند؟ این بیش از دوهزرا نفر که فی سبیل الله و بی مزد در مرکز پژوهشهای تحت ریاست او که کار نمی کرده اند. پرسیدنی است این همه مزد بگیر که (حتما تعدادی کارمند هم برای انجام کارهای اداری مربوط به چنین دفتر و دستک عریض و طویلی استخدام شده اند) چه تاثیر مثبتی در امر قانونگذاری می توانسته اند داشته باشند در حالی که 6 فقیه شورای نگهبان با وتوی خود و خلاف شرع تشخیص دادن هر طرح یا لایحه قانونی، می تواند همه رشته ها را پنبه کند و حتی خود خمینی با مطرح کردن احکام ثانویه نتوانست گره یی از مشکل کار مجلس با شورای نگهبان باز کند. یا وقتی مقام معظم رهبری با مشاورت حسین شریعتمداری، با چند سطر امریه به رئیس مجلس می تواند قانون و لایحه یی را هر چقدر هم که نیاز روز و برای حل مساله مهمی بوده باشد از دستور مجلس خارج کند، این دفتر پژوهش با بیش از دوهزار کارمند به چه دردی می خورد. جز این که او عقده اخراجش از وزارت خارجه را، با راه انداختن دفتر و دستکی به اندازه یک وزارتخانه در حاشیه مجلس و تحت ریاست خودش، خواسته ارضا کند و یک غده عظیم کنار آن مجلس بیمار به وجود آورده است. البته او این کار را باحمایت دوستان و هم مسلکانی مثل ناطق نوری در مقام ریاست مجلس انجام داده است. دیگر این که اگر ولایتی، که به گفته لاریجانی آدمی دچار خشکسالی سیاسی بوده، مسئولیت واگذاری پست مهم وزارت خارجه به مدت 16 سال به عده چه کسی است؟ آن چه استاد اخلاق هیات وزیران احمدی نژاد در مورد جناح رقیب گفته است، شامل کلیت این نظام از آغاز قبضه قدرت توسط خمینی، شامل رهبر و همه باند ها و جناحهای رژیم می شود. علاوه بر آن، این قدرت پرستان مرتجع ، جنایتهای هولناکی علیه مردم ایران و ارزنده ترین فرزندان مبارز آنان مرتکب شده اند، تا قدرت در انحصار خودیها باشد و به غارت دارائیهای مردم ایران بپردازند، حالا ، برای در اختیار گرفتن سهمی از قدرت در جمهوری اسلامی بازمانده از خمینی به جان هم افتاده اند.
---------------
* یکی از مشکلات بزرگ در آن روزها از جمله قطع برق به مدت طولانی بود که روی کار کارگاههای تولیدی هم اثر می گذاشت. به طور مثال کیهان 4 دیماه67 از قول یک کار گر تولیدی نوشت که بیشتر ضر و زیان برق به ما می خورد برای این که وقتی برق خاموش می شود تمام کارها می خوابد... اوایل صاحبکار مزدمان را می داد حالا دیگر مزد ساعت خاموشی را بما نمی دهد. در همین شماره، کیهان به نقل مدیرعامل تعاونی پیراهن دوزان نوشت : خیلی از کارگاههای ما در حال تعطیلند؛ خاموشی برق هم مزید بر علت شده که باعث رنجش و ناراحتی 2 هزار عضو ماشده است. گاه نارسائیها و نارضایتی مردم در نطقهای قبل از دستور مجلس یا از قول مسئولان محلی در روزنامه های وابسته به رژیم دیده می شد. مثلا انصاری نماینده آبادن روز اول بهمن67 با انتقاد از عملکرد بنیاد امور مهاجرین جنگی گفت« سزاوار نیست که مهاجرین پس از 8 سال رنج و زحمت، هنوز که هنوز است در قبرستان بخوابند». کمبود فضای آموزشی و مداراس چند شیفته و پائین آمدن سطح آموزش، کمبود پزشک و تخت بیمارستانی از مسائل مطرح شده در روزنامه ها در این دوره بود. طبعا 8 سال جنگ همراه با کمبودها سبب افرایش جرائم و بزهکاری هم شده بود. آن روزها هم مثل این روزها، رژیم اعدام و ارعاب را راه مقابله با آن یافته بود و خمینی در این زمینه با دادن دستور تشکیل محاکم فوری دست دستگاه قضایی را باز گذاشته بود. موسوی اردبیلی رئیس دستگاه قضایی رژیم، روز 30 دیماه در نماز جمعه در این مورد گفت:« تا امام این را فرمودند ما احساس کردیم این اجازه را از طرف امام داریم[...] در عرض 24 ساعت حکم داده شد 4 نفر اعدام شدند 2 تا دست بریده شد 3 نفر به زندان رفت[...] دفتر پیگیری حاظر است. یک تلقن بکنید، فقط بگویید چنین قضه یی اتفاق افتاده، ما با استفاده از این امر امام با ایجاد محاکم فوری در عرض 3 روز، 4 روز، 5 روز مساله را خاتمه می دهیم». اما آنچه از آن روزها از اظهار نظرهای پائینها که نشان دهنده بیزاری آنها از عملکرد رژیم بود به طور برجسته و تاریخی به جا مانده است مساله نظر خواهی رادیو رژیم در روز تولد فاطمه زهرا در مورد الگوی زن نمونه بود. این نظر خواهی روز 8 بهمن 67از رادیو رژیم پخش شد.یک زن در پاسخ به سوال گزارشگر رادیو در مورد الگوی زن نمونه، بر خلاف القاء و انتظار گزارشگر که می خواست فاطمه دختر پیامبر از سوی سوال شونده به عنوان الگوی نمونه تایید شود، او شخصیت یک سریال ژاپنی را که از تلویزیون پخش می شد و اوشین نام داشت، به عنوان الگوی زن نمونه برای زنان در شرایط دوران حاضر دانسته و او را به دختر پیامبر ترجیح داده بود. این امر خشم شدید خمینی را برانگیخت و روز بعد در نامه یی به مدیرعامل تلویزیون دستور تعزیر و اخراج مسئولان پخش آن برنامه را صادر کرد و یاد آور شد که اگر قصد توهین در کار بوده باشد، توهین کننده محکوم به اعدام است.
پ. 24 ژوئیه 2004- 2 مرداد 1386

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن