dimanche, janvier 07, 2007

خاطرات يك سركوبگر، اسناد اختناق




خاطرات يك سركوبگر، اسناد اختناق

ايرج شكري
روز 14 ديماه برابر 4 ژانويه 2007 سايت بازتاب خبر انتشار جلد سوم خاطرات ريشهري را داد. ريشهري، در دهه 1360 خورشيدي، در پستهاي مهمي چون رئيس داده انقلاب ارتش، وزير وزارت اطلاعات و رئيس داده گاه ويژه روحانيت قرار داشت و از عناصر سازمان دهنده تروريسم دولتي رژيم در دهه 60 بشمار  مي رود، دستگاههاي تحت مسئوليت او، احكام اعدامهاي بسياري را صادر و اجرا كرده كه از جمله كساني از ياران منتقد و مساله دار خميني مثل قطب زاده و مهدي هاشمي داماد منتظري، از محكوم شدگان آن دستگاهها بودند. در معرفي جلد سوم خاطرات ريشهري به ليستي در پيوست كتاب، از سازمانهاي سياسي كه در اوائل انقلاب وجود داشته اند و حالا وجود ندارند و افتخار نابود كردنشان هم مدالي است كه حتما به ريشهري تعلق مي گيرد، نام برده شده است. شايد براي بيشتر افرادي مثل من كه تمام سالهاي بعداز قدرت گرفتن آن"سيد حسيني"، روح الله الموسوي الخميني، كه نايب امام زمان و "ذرّيه رسول اكرم، پيامبر مهرباني"، بود، سالهايي توفاني و پر از حوادثي بوده كه تمام ذهن ما را به خود مشغول مي داشته، برخي از شرايط زمان اوائل انقلاب، در كنج و زاويه فراموش شده ذهن ما بايگاني شده و گاه با خواندن مطلبي مربوط به رويداهاي آن سالها، يكباره به يايد مي آوريم كه رويداد يا موضوع مهمي را از ياد برده بوديم. از جمله اين مسائل كه شرايط آن روز را دوباره از كنج بايگاني ذهن من بيرون كشيد ، فهرستي است كه در پيوست كتاب خاطرات ريشهري آمده و در مطلبي كه در سايت بازتاب در معرفي آن آمده بود به آن اشاره شده است. در پیبوست 13 آخر كتاب ريشهري ليستي از 99 سازمان ماركيستي و 69 سازمان غير ماركسيستي "كه عليه نظام فعاليت مي كردند" ذكر شده است. اين ليست به خوبي گوياي شرايط ايران اوئل دوران بعد از سرنگوني شاه است و نشان دهند، پويايي و تشنگي جامعه براي شركت در زندگي سياسي و نيز تابلویی از گرايشات سياسي موجود در آن روزها در ايران است. خميني با طاعون سياهي كه زير عمامه سياه و در مغز شيطاني خود حمل مي كرد، به ويرانگراي در جامعه ايران پرداخت تا از آن "ام القراي اسلام" و " ايران اسلامي بسازد". در آن روزها واكنش آخوندها نسبت به برخي اظهار نگرانيها براي آينده و اين كه مبادا دوباره داستان ساوك و شكنجه تكرار شود، ، اين بود كه احكام منوّر و حيات بخش اسلام، نيازي به سركوب ندارد و "همه دلها را تسخير خواهد كرد“"، البته اسلام ناب محمدي خيلي زود شروع كرد به تسخير قلبها ، اما با سرب مذاب
در آن روزها حضور كسترده وفعال نيروهاي چپ در جامعه كه همين آمار گواه آن است، روحانيت مرتجع قدرت پرست به رهبري خميني سفاك را وادار و ناچار كرد كه در زمان تدوين قانون اساسي رژيم ولايت فقيه ، تن به پذيرش مواردي از حقوق شهروندان و حقوق زحمتكشان جامعه در آن قانون اساسي بدهد كه بعدا همانها هم يا اصلا اجرا نشد و يا مثل تشكيل شوراهاي شهرها كه با بيش از چهار ده سال تعويق اجرا شد، چنان اجرا شد كه غير خوديها نتوانند به آن راه پيدا كنند. در آن روزها البته بزرگترين نيروی، چپ سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران بود، بعد سازمان پيكار. راه كارگر مدتي بعد از انقلاب تشكيل شد. از حزب توده  در شمار گروههاي چپ اسم نمي برم چون از آغاز شروع به حمايت از رژيم خميني كرد و در حمايت از رژيم به سازمانها چپ پرخاش مي كرد و برخي از آنها را" گروههاي شاه ساخته و سيا پرداخته" مي ناميد. سازمانهاي ديگري كه برخي از آنان، توسط كساني كه در زمان شاه عضو كنفدراسيون دانشجويان خارج كشور بودند سازمان يافته بودند. در بخش اسلامگراها، سازمان مجاهدين خلق كه آن روزها دموكرات و انقلابي شناخته مي شد، مهمترين سازمان اسلامگراي خارج از حاكميت با گرايشهاي دموكراتيك و مترقي بود. گروه اسلامگراي كوچك و فعال ديكري كه من تاريخچه دقيق پيدايش آن را نمي دانم، و فكر مي كنم از گروههايي بود كه بعد از انقلاب به وجود آمد و از گرايشهاي طرفدار اندييشه هاي دكتر شريعتي بود، به اسم نشريه اش آرمان مستصعفين خوانده مي شد (گمانم اسمش سازمان رزمندگان پيشگام مستضعفان بود) كه من گاه نشريات آن را از بساطي كه در "چهار راه داس و چكش" در برابر بانك كشاروزي نزديك سينما بلوار، مي گذاشتند مي خريدم. آن روزها، از سوي هوادران گروههاي چپ، تقاطع بلوار كشاوز و خيابان كارگر، چها راه داس و چكش ناميده مي شد. اين گروه اسلام گرا، در آن روزهاي غوغاي مرگ بر آمريكا در برابر سفارت آمريكا، تحليل مفصل و خيلي جالبي در مورد اشغال سفارت آمريكا، داده بود(فكر كنم در نشريه شماره 18بود) كه محتوي آن، تا آن اندازه كه در خاطرم مانده اين بود كه ارتجاع نمي تواند ضد اميرياليست باشد و تحليلي بود براي توهم زدايي از ضد امپرياليستي بودن اشغال سفارت آمريكا. من چند تااز آن را خريدم و به دوستان خود دادم و توصيه كردم آن را بخوانند . بعد از سي خرداد 60 اين سازمان نيز با تيغ اسلام ناب محمدي درو شد. البته لازم نمي دانم كه گروه فرقان را هم ياد آوري كنم كه با ترورهاي كه كرد، تا اندازه اي به پليسي شدن فضاي آن روز ها به نفع رژيم كمك كرد. در آن روزها به خاطر همين گستردگي حضور نيروهاي چپ در جامعه، با اين كه راديو تلويزيون و نماز جمعه و منبر صدها مسجد در سراسر كشور اختيار رژيم بود( در اخبار راديو تلويزيون گاه به به خاطر فشار كاركنان مبارز خبر، اخباري از فعاليتهاي و تطاهرات چريكهاي فدايي و مجاهدين كه اغلب با يورش گله هاي حزب اللهي هاي درنده خو، روبه رو بود، پخش مي شد، اما به جز يكي دو مورد استثنايي، مثل بحث در مورد جنايت رژيم در تركمن صحرا كه سازمان چريكهاي فدايي خلق در كنار مسئولان وقت رژيم، در يك بحث براي حقيقت يابي شركت كردند و يك مناظره تلويزيوني ديگر در دو بخش سياست و فلسفه كه در آن سازمان چريكهاي فدايي خلق و حزب و توده در كنار عناصر رژيم مثل دكتر سروش و بهشتي شركت داده شده اند، گروههاي ديگر امكان برخورداري از رسانه ملي را نداشتند. زير فشا گسترده نيروهاي چپ، كه مخالف «ديپلماسي پنهان» بودند، آن اوائل كه ابراهيم يزدي وزير خارجه بود و براي كاركنان وزارت خارجه جلسه تفسير قرآن مي گذاشت و به آنان قرآن درس مي داد، ازگروههاي سياسي دعوت كرد كه در يك گردهمايي در وزارت خارجه نقطه نظرات خودشان را در مورد سياست خارجي بيان كنند. من به عنوان خبرنگار از دفتر مركزي خبر به آن گردهمايي رفتم. چون هيچ ليست و آماري از شركت كنندگان نبود، خودم تك تك از شركت كنندگان، وابستگي تشكيلاتي و اسم سازمانشان را پرسيدم، آن طور كه به يادم مانده 43 سازمان و گروه سياسي در اين كنفرانس شركت داشت. از سازمان مجاهدين شهيد علي زركش آمده بود و از حزب توده دكتر بهزادي كه بعدا تيرباران شد و محمد علي عمويي يادم مانده و گمانم يك نفر ديگر هم جزء گروه جزب توده بود. از سازمان چريكهاي فدايي خلق كسي شركت نكرده بود. اما من فكر نمي كردم در آن روزها، 99 تشكل و گروه ماركسيتي در ايران وجود داشته است و اگر قرار بود خودم اسم اين گروها را بشمارم شايد 5 يا 6 تا اسم بيشتر به يادم نمي آمد. شايد بخشي از اين آمار مربوط به تشكلهاي هواداران اين گروها در سازمانهاي دولتي و دانشگاهها و شهرستانها باشد كه در آن روزها در همه جاي ايران تقريبا شكل گرفته بودند.
صحبتهاي خميني را كه در آن روزها نگاه بكنيم فشار حضور اين گروهها را بر شخص خميني در‌آن روزها، در مي يابيم. من به اين نكته چند بار در نوشته هاي مختلف اشاره كرده ام كه سخنرانيهاي خميني در اوائل به قدرت رسيدنش در ايران، از بهترين و گوياترين اسنادي است كه جوّ سياسي آن روزها، در آن منعكس است، و در هر فرصت بايد به آنها اشاره كرد واز آن براي كوبيدن به دهن دست اندركاران رژيم، به ويژه جناح اصلاح طلب آن استفاده كرد كه هنوز هم به خاطر جنايات خود از مردم ايران طلب بخشش نكرده اند و هنوز هم از خميني تجليل مي كنند. «اصلاح طلبان»ی كه در آن دهه سركوبيهاي خونين و گسترده، در شمار خط اماميها بودند كه جناح غالب در حاكميت را تشكيل مي داند. آن عكس كيهان 25 بهمن 57 كه زني سلاح در دست را  در روز فروپاشي رژيم سلطنتي نشان می دهد خود يكي از اسناد گوياي شرايط آن روز ايران و سندي است بر ملاخور شدن انقلاب مردم ايران. انقلاب عليه رژيم شاه، آن نبود كه اخوندها مدعي هستند آن را رهبري كردند. اكنون در آستانه سالگرد قيام 22 بهمن سال 57، كه رژيم "دهه فجر" راه خواهد انداخت و دوباره به تجليل از آن آخوند سفاك ضد ايراني خواهد پرداخت باز هم مروري دوباره به سخنان خميني در آن روزها بي مناسبت نيست. يكي از اين سخنرانها در ديداری در 3خرداد1358 بود كه در كيهان 5 خرداد درج شد، اين سخنراني در واقع نشان دهنده خشم و نگراني خميني بود از شركت جمعيت انبوهي از مردم تهران در مراسم بزگداشت صدمين زاد روز دكتر مصدق كه در آن سخنرانان ضمن تجلبل از مصدق، بر ضرورت برقراري دموكراسي و آزادي در جامعه تاكيد كرده بودند. خميني در همين سخنراني  تمايلش به انحصار قدرت را، تحت عنوان «سلطنت الهي» به وضوح بيان كرد و از همين سخنراني به روشني مي شود دريافت كه خميني كسي نبود، جز يك آخوند مرتجع عقده يي كه تنها با تكيه برجهل و تعصب مذهبي عقب مانده ترين بخش مردم وسازمان دادن آنها عليه نيروهاي ترقيخواه و انقلابي، توانست «سلطنت الهي» خود را مستقر كند. امامي كه هنوز هم مورد ستايش جناح اصلاح طلبان حكومتي و برخي ملي مذهبي ها هم هست

خمینی - بسم الله الرحمن الرحيم. همانطور كه دولتها گاهي برنامه طويل المدت و برنامه كوتاه مدت دارند، الان ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل قليل المدت داشتته باشد[...]
برنامه قليل المدت و عاجل كه حالا ما برايش مكلف هستنم اينست كه با توجه به اين كه پيروزي پيدا كرديم در اثر وحدت كلمه و اين كه همه اقشار باهم دست به دست هم با فرياد واحد گفتيم ما اين سلطنت كثيف را نمي خواهيم و ما يك سلطنت الهي و يك جمهوري الهي مي خواهيم كه احكام الهي در آن تحقق پيدا كند همه گفتيم جمهوري اسلامي[...] اگر اين جمعيتهايي كه حالا در شرف تكوين هستند و دارند خودشان را تقويت مي كنند ومردم را از اطراف جذب مي كنند اگر اينها هم همين مطلب را بگويند مضايقه يي نيست از اين كه اينها هم هركدام يك اجتماعي داشته باشند[...]اگر شما ديديد اين جمعيتهايي كه الان مشغول فعاليت هستند، جمهوري كه مي گويند، يا جمهوري مي گويند يا جمهوري دموكراتيك مي گويند يا جمهري دموكراتيك اسلامي مي گويند اين همان معنايي است كه دشمنان ما مي گويند. دشمنان ما از جمهوري نمي ترسند ازاسلام مي ترسند. برنامه طويل المدت ملت ما اين است كه [ مردم كه آن] دشمن راشناختند و از ميدان در كردند حالا هم دشمن را بشناسند و از ميدان ردش كنند، دشمن ما فقط محمد رضا نبود[...] هركس جمهوري دموكرتيك بگويد اين دشمن ماست براي اين كه اسلام را نمي خواهد[...]
روزنامه ها را بخوانيد اينهايي كه فرياد مي زنند بايد دموكراسي باشد اينها مسيرشان غيرماست. اينهايي كه اسمي از اسلام نمي آورند و اجتناب مي كنند از اين كه اسمي از اسلام بياورند و در عمرشان بسم الله الرحمن الرحيم بگويند[...] اينها مي خواهند سر پوش بگذارند روي مقاصد خودشان آن مقاصدي كه بر خلاف مسير ماست، با اسم يكنفري كه ملي است. مسير ما مسير نفت نيست. نفت پيش ما مطرح نيست. ملي كردن نفت پيش ما مطرح نيست. اين اشتباه است. ما اسلام را مي خواهيم. اسلام كه آمد نفت هم مال خودمان مي شود. مقصد ما اسلام است مقصد ما نفت نيست، اگر يك نفر نفت را ملي كرده است اسلام را كنار بگذارند و براي او سينه بزنند[...]
دشمن خودتان را بشناسيد. ما توطئه را مي شكنيم . من حجت را دارم تمام مي كنم براي ملت ايران. من مي بينم بدبختيهايي كه از دست همين اشخاصي كه فرياد آزادي مي كشند، بد بختي دارم مي بينم براي ملت ايران… من اينها را به شما معرفي كردم. اين اشخاصي كه با اسلام كاري ندارند، روحانيت را هم كاري ندارند، آنهايي كه حسن نيت دارند،- نيت سوء ندارند، نمي خواهند رژيم دو باره برگردد، با او هم بد هستند-، اينها مي خواهند يك مملكت غربي براي شما درست كنند آزاد هم باشيد مستقل هم باشيد اما نه خدايي در كار باشد و نه پيغمبري و نه آقا امام زماني نه قرآني نه احكام خدا نه نمازي[...] شما كه شهادت را براي خودتان فوز مي دانيد، براي اينكه مثل سوييس بشويد؟ شما قرآن را مي خواهيد، شما براي اسلام قيام كرديد[...] اين همه تبليغاتي كه اهل قلم مي كنند كه مااز آن ديكتاتوري فارغ شديم، ديكتاتوري عمامه و كفش آمد اينها ضد اسلام هستند.[...] آخوند ديكتاتور نيست. آخوند يعني اسلام، روحانيين با اسلام در هم مدغمند. آنكه با روحانيين و آخوند مخالف است دشمن شماست. او آزادي را ممكن است براي شما تأمين كند، استقلال هم ممكن است براي شما تأمين كند اما آن استقلال كه در آن امام زمان نيست، آزادي كه در آن قرآن نيست من حجتي كه خدا برايم دارد ادا كردم اين برنامه كوتاه مدت شماست كه با تمام اينها مبارزه يي بكنيد بدتر از آن مبارزه اي كه با شاه كرديد او در عين قدرتش هم، باز اسم خدا را مي آورد ، باز به زيارت مي رفت ولو به طور ريا بود. اما اينها به طور ريايي هم حاضر نيستند. بعضي از نويسنده هاي ما حاضر نيستند براي جلو بردن مقصدشان يك كلمه اسلام به كار ببرند ولو براي اين كه ما را بازي بدهند. ما با اينها بايد همان مبارزه اي را بكنيم كه با محمد رضا كرديم براي اين كه توطئه در كار است نه قضيه آزادي. جمع آوري قشرها را در هم و راه انداختن به هر بهانه اي، براي هر استخواني ميتنگ راه انداختن و دنبال آن با اسلام مخا لفت كردن قابل تحمل نيست» (كيهان5خرداد1358
سخنراني 26 مرداد58 در آستانه تعطليل كردن نشريات مستقل و نشريات گروهاي سياسي و دادن دستور حمله و لشگر كشي تمام عيار(در واقع اعلام جهاد) به كردستان، به همه نيروهاي مسلح، و زمينه سازي براي برپا كردن “چوبه هاي دار در ميدانهاي بزرگ، و درو كردن“ دگر انديشان :
“...خمینی - اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم به طور انقلابي عمل كرده بوديم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شكستته بوديم و تمام مجلات فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساي آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزبهاي فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساي آنها را به جزاي خودشان رسانده بوديم، چوبه هاي دار در ميدانهاي بزرگ بر پا كرده بوديم و مفسدين وفاسدين را درو كرده بوديم اين زحمتها پيش نمي آمد. من از پيشگاه خداي متعال و ملت عزيز عذر مي خواهم[...]
دولت ما انقلابي نيست، ارتش ما انقلابي نيست، ژاندارمري ما انقلابي نيست، شهرباني ما انقلابي نيست پاسداران ما هم انقلابي نيستند، من هم انقلابي نيستم. اگر ما انقلابي بوديم اجازه نمي داديم اينها اظهار وجود كننند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مي كرديم، تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مي كرديم و يك حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفين تشكيل مي داديم و من توبه مي كنم از اين اشتباهي كه كردم و من اعلام مي كنم به اين قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاي خود ننشينند ما به طور انقلابي با آنها عمل مي كنيم. مولاي ما اميرالمؤمنين سلام الله عليه، مرد نمونهً عالم، آن انسان به تمام معنا، ...در عبادت آنطور بود، در برابر مستكبرين و كساني كه توطئه مي كردند شمشير را مي كشيد و هفتصد نفر را در يك روز چنانكه نقل مي كنند از يهود بني قريظه كه نظير اسرائيليها بودند و شايد اينها[منظورش دگرانديشان است] از نسل انها باشند، از دم شمشير مي گذراند ما نمي خواهيم در ايران ، در دنياي اسلام و در خارج كشور، وجاهت پيدا كنيم ما مي خواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد. «اشدا علي الكفار و رحمابينهم». اين توطئه گرها در كردستان و در غير آن در صف كفار هستند، با آنها بايد با شدت رفتار كرد. دولت بايد با شدت رفتار كند،ارتش بايد باشدت رفتار كند. ژندارمري بايد با شدت رفتار كند، اگر مسامحه كنند ما با خود همين مسامحه گرها با شدت رفتار مي كنيم … دادستان انقلاب موظف است تمام مجلاتي را كه برضد مسير ملت است و توطئه گر است توقيف كند و نويسدگان آنها را دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند، موظف است كساني را كه توطئه مي كنند و اسم حزب روي خودشان مي گذارند، رؤساي آنها را بخواهند وآنها را محاكمه كنند. فاسدها را سركوب كنيد. عذرها را كنار بگذاريد. برويد توطئه گرها را سركوب كنيد. دولت مسامحه نكند. ارتش مسامحه نكند. پاسداران مسامحه نكنند...“(كيهان27مرداد1358)
خميني در ديدار با گروهي از كار كنان راديو در شهريور1358، سخناني در مورد مورد اقتصاد گفت كه واكنش او بود برتاكيدي كه گروههاي چپ به اهميت اقتصاد به عنوان زيربنا تاكيد مي كردند و خواهان رفع نابرابري طبقاتي بودند، از نظر امام اقتصاد براي الاغ امر مهمي مي توانست باشد نه براي انسان! اين سخنراني در روزنامه اطلاعات( تاريخ 18 شهريور همان سال) درج شد:
 ...خمینی - معقول نيست كه كسي جوانهايش را به كشتن بدهد كه نان ارزان گيرش بيايد، آنچه معقول است و عمل هم شده و همه ديديد وديديم، اين است كه در صدر اسلام پيامبر و اولياي اسلام همه چيزشان را فداي اسلام مي كردند براي اين كه آنها فداكاري را باخت نمي دانستند. آنها كه دم از اقتصاد مي زنند و زير بناي همه چيز را اقتصاد مي دانند، نمي دانند انسان چيست. خيال مي كنند انسان هم حيواني است كه كارش خورد و خوراك است، منتها مثلا اين حيوان چلوكباب مي خورد و آن حيوان كاه، بنابراين كساني كه زير بناي همه چيز را افتصاد مي دانند، انسان را حيوان مي دانند. چون حيوان است كه همه چيزش فداي اقتصاد مي شود و همه چيزش اقتصاد است. الاغ هم زيربناي همه چيزش اقتصاد است»پ

در آبان 1359 در آستانه ماه محرم در ديدار با گروهي از وعاظ، سخناني بر زبان راند كه نشان دهنده آن است كه در آن روزها گرايش قوي در جامعه براي جمع كردن بساط روضه خواني و مراسم سينه زني راه انداختن در جامعه به بوجود آمده بود، خميني در همين سخنراني بيگانگي و نفرت خودش را از ييشنه تاريخي ايران قبل از اسلام نشان داد. همچنان كه وقتي در راه بازگشت از پاريس به ايران در هواپيما ازاو پرسيدند حالا كه بعد از اين همه سال به ايران برمي گردد چه احساسي دارد، گفت "هيچ احساسي ندارم". او مردم ايران را "ملت گريه سياسي" مي دانست و در اين سخنراني به وضوح ديده مي شود كه او آگاهانه از برانگيختن تعصب مذهبي لايه هاي عقب مانده و ناگاه، براي ايجاد جو اختناق و سركوبي مخالفان سود مي جست
.
“... خمینی - امروز طرحهايي كه اينها مي خواهند پياده كنند، از آنوقت[قبل از انقلاب] شديد تر است و ما بايد بيشتر چشم و گوشمان را باز كنيم. شما امروز هم مي بينيد كه 4 نفر[يا] 10 نفر روحاني كه باكمال صداقت دارد خدمت مي كند به اين انقلاب، از هر گوشش صدا مي شود كه “حكومت آخوندي“... در آنوقتها يكي از حرفهاي كه هي رايج مي گفتند ”ملت گريه“، براي اين[ بود] كه مجلس روضه را از دست ما بگيرند. از اين شيطنتها بايد يك قدري ترسيد و توجه بهش كرد از اين كه مجلس عزا را در نظر شما سست مي كنند... “ما انقلاب كرديم روضه ديگر لازم نيست“ از غلطهايي است كه توي دهنها انداخته اند. مثل اين است كه بگوئيم ما انقلاب كرديم ديگر لازم نيست نماز بخوانيم... خير ما ملت گريه سياسي هستيم كه با همين اشكها سيل جريان مي دهيم و خرد مي كنيم سدهايي را كه در مقابل اسلام ايستاده. چطور شد اينها درزمان رضا خان، يك محفلي جمع شدند و براي شكست ايران از اسلام گريه كردند. اگر گريه اشكال داشت چطور اينها گريه كردند. اينها مي خواستند مجوس را و اين ملت ومليتي كه خودشان در نظر داشتند احيا كنند، لهذا در [آن] محفل حرفها زده شد و گريه شد، براي اين كه مجوس از اسلام شكست خورده است. آن افكار پوسيده الان هم در مغز بعضيها هست.. ".(كيهان 15 آبان 59
---------------------------------
  1385/10/16 * 06/01/2007

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن